1. their disputation over the relative merits of modern art and ancient art
جستار آنان درباره ی محسنات نسبی هنر امروزی و هنر باستانی
2. After much legal disputation our right to resign was established.
[ترجمه ترگمان]بعد از مباحثات قانونی، حق استعفای او برقرار شد
[ترجمه گوگل]پس از اختلافات قانونی، حق ما برای استعفا ایجاد شد
3. Religion is a diffuse topic liable to unending disputation whereas theism is not.
[ترجمه ترگمان]در حالی که خداباوری در دسترس نیست، دین یک موضوع پراکنده است
[ترجمه گوگل]دین یک موضوع توجیهی است که به اختلاف نظر ادامه می دهد در حالی که تئوریسم نیست
4. In my opinion, this empty disputation will eventually take its place with the many other myths of human evolution.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، این مباحثات توخالی در نهایت جایگاه خود را با بسیاری از افسانه های دیگر تکامل انسان در بر خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]به نظر من، این اختلاف خالی در نهایت با اسطوره های بسیاری از تکامل انسان جایگاه خود را خواهد گرفت
5. Our progress was made noisy, too, by disputation.
[ترجمه ترگمان]پیشروی ما با بحث و بحث و بحث و بحث و بحث بود
[ترجمه گوگل]پیشرفت ما از طریق اختلافات نیز پر سر و صدا بود
6. The disputation between serial processing and parallel processing has been perennial.
[ترجمه ترگمان]بحث بین پردازش سریال و پردازش موازی جاودانه بوده است
[ترجمه گوگل]اختلاف بین پردازش سریال و پردازش موازی چندین ساله بوده است
7. Formal disputation of such an issue.
[ترجمه ترگمان]گفتگوهایی رسمی در مورد چنین موضوعی بوجود آمده است
[ترجمه گوگل]اعتراض رسمی چنین موضوعی
8. Many issues concerning textual metaphor are still disputation.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مسایل مربوط به استعاره متنی هنوز disputation هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مسائل مربوط به استعاره متنی همچنان بحث و گفتگو است
9. The minimum wage system has been experiencing intense disputation ever since it was born.
[ترجمه ترگمان]از زمانی که به دنیا آمده، حداقل نظام حقوقی در حال تجربه بوده است
[ترجمه گوگل]از آنجایی که متولد شده، سیستم حداقل دستمزد به شدت درگیر است
10. You let yourself feel the truth and the balance of that disputation.
[ترجمه ترگمان]شما به خودتان اجازه می دهید حقیقت و تعادل این بحث را احساس کنید
[ترجمه گوگل]شما به خود اجازه می دهید حقیقت و توازن این اختلاف را احساس کنید
11. The assessment to D. H. Laurence ( 1885 - 1930 ) and his works are still in disputation so far.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی به د ه لارنس (۱۸۸۵ - ۱۸۸۵)و آثار او تا کنون در حال بحث هستند
[ترجمه گوگل]ارزیابی به D H لورنس (1885 - 1930) و آثار او تا به حال در حال اختلاف است
12. And there are some unclear expressions in clauses, inducing much disputation in practice.
[ترجمه ترگمان]و برخی از عبارات مبهم در این رابطه وجود دارد که در عمل آن ها را به بحث کشانده است
[ترجمه گوگل]و برخی از اصطلاحات نامعلوم در مفاد وجود دارد، که موجب اختلاف زیادی در عمل می شود
13. Since its beginning, fuzzy control system has been a field filled with disputation.
[ترجمه ترگمان]از زمان آغاز آن، سیستم کنترل فازی یک میدان پر از disputation بوده است
[ترجمه گوگل]از زمان آغاز آن، سیستم کنترل فازی یک حوزه پر از اختلاف است
14. Most of Chinese TV Talk Shows can be regarded as narrative "text". Even if they come as argumentum and disputation, they are also based on some stories.
[ترجمه ترگمان]اکثر نمایش های تلویزیونی تلویزیونی چینی را می توان به عنوان \"متن\" در نظر گرفت حتی اگر به عنوان argumentum و مناظره باشند، آن ها براساس برخی از داستان ها هستند
[ترجمه گوگل]اکثر تظاهرات تلویزیونی تلویزیون چینی را می توان به عنوان متن 'روایت' در نظر گرفت حتی اگر آنها به عنوان استدلال و اختلاف نظر برسد، آنها بر اساس برخی از داستانها نیز هستند