کلمه جو
صفحه اصلی

about to

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: ready to; shortly going to.

- I was about to leave when the phone rang.
[ترجمه امید] وقتی میرفتم ، تلفن زنگ خورد .
[ترجمه احسان] در حال رفتن بودم که تلفن زنگ خورد.
[ترجمه Saeed] داشتم دیگه می رفتم که تلفن زنگ خورد.
[ترجمه ترگمان] می خواستم وقتی تلفن زنگ خورد، از اینجا برم
[ترجمه گوگل] زمانی که تلفن زنگ زد، من در حال رفتن بودم

پیشنهاد کاربران

در شرف یا در آستانه ی

در شرف انجام کاری بودن

نزدیک به ، رو به ، در آغاز ، در شروع

الانه که دیگه. . .

هر لحظه ممکن است

چیزی نمونده که. . .
نزدیکه که. . .
برای مثال: I'm about to finish
چیزی نمونده که تموم کنم.

در آستانه ی

در باره ی

آماده بودن

آماده چیزی بودن
مثلا ابرهای آماده ی بارش

در شرف

be about to do sth در صدد انجام چیزی بودن


کلمات دیگر: