کلمه جو
صفحه اصلی

mythology


معنی : اساطیر، اسطوره شناسی، افسانه شناسی
معانی دیگر : دستان شناسی، کتاب اسطوره ها، دستان نامه

انگلیسی به فارسی

افسانه شناسی، اساطیر، اسطوره شناسی


اسطوره شناسی، اساطیر، افسانه شناسی


انگلیسی به انگلیسی

• collection of myths associated with a particular people or culture; collective group of stories about specific imaginary characters; study of myths and legends
mythology refers to stories that have been made up in the past to explain natural events or to justify religious beliefs.
you can also use mythology to refer to beliefs that people have about something which is incorrect or untrue.

مترادف و متضاد

اساطیر (اسم)
mythology

اسطوره شناسی (اسم)
mythology

افسانه شناسی (اسم)
mythology

folklore


Synonyms: belief, conviction, folk tales, legend, lore, mythicism, mythos, myths, stories, tradition


Antonyms: actuality, history, reality, truth


جملات نمونه

1. The story of Proserpina and Ceres explaining the seasons is typical of Greek mythology.
داستان "پروسرپینا" و "سیریز" که به توصیف فصل های خاصی می پردازد، نمونه ای از اساطیر یونان است

2. From a study of mythology we can conclude that the ancients were concerned with the wonders of nature.
با مطالعه اسطوره شناسی به این نتیجه می رسیم که مردم باستان نسبت به عجایب خلقت علاقه مند بودند

3. Ancient mythology survives to this day in popular expressions such as "Herculean task" or "Apollo Project".
اساطیر کهن، امروزه در عبارت های معروفی نظیر "این کار, کار هرکول است" یا "پروژه آپولو" به جا مانده است

4. In Greek mythology, Zeus was the ruler of Gods and men.
[ترجمه ترگمان]در اساطیر یونانی، زئوس فرمانروای خدایان و آدمیان بود
[ترجمه گوگل]در اساطیر یونان، زئوس حاکم خدایان و مردان بود

5. In Greek mythology, the god Zeus took the form of a swan to seduce Leda.
[ترجمه ترگمان]در اساطیر یونانی، خدای زئوس شکل یک قو را برای اغوای Leda گرفت
[ترجمه گوگل]در اساطیر یونان، خدای زئوس به شکل قوچ به راه انداختن لدا در آمد

6. He studies Greek and Roman mythology.
[ترجمه ترگمان]اساطیر یونان و روم را مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه گوگل]او اسطوره ی یونانی و رومی را مطالعه می کند

7. According to popular mythology, school days are the best days of your life.
[ترجمه ترگمان]براساس افسانه های مردمی، روزه ای مدرسه بهترین روزه ای زندگی شما هستند
[ترجمه گوگل]با توجه به اسطوره شناسی محبوب، روز مدرسه بهترین روزهای زندگی شماست

8. According to Greek mythology, the minotaur would only eat human flesh.
[ترجمه ترگمان]بر طبق افسانه یونان، میناتور فقط گوشت انسان می خورد
[ترجمه گوگل]با توجه به اسطوره یونانی، میناتوور فقط گوشت انسان را می خورد

9. In Norse mythology the moon is personified as male.
[ترجمه ترگمان]در اساطیر نورس، ماه به عنوان یک مرد شناخته می شود
[ترجمه گوگل]ماه در اسطوره شناسی نیویورک، مرد به عنوان شخصیت شناخته می شود

10. Her work draws eclectically on psychoanalysis and mythology.
[ترجمه ترگمان]کار او eclectically را بر روی روان کاوی و اساطیر ترسیم می کند
[ترجمه گوگل]کار او به طور خاص بر روانکاوی و اسطوره متمرکز است

11. He is the hero of Greek mythology.
[ترجمه ترگمان]او قهرمان اساطیر یونان است
[ترجمه گوگل]او قهرمان اسطوره یونانی است

12. She has created her own mythology in the books.
[ترجمه ترگمان]او اساطیر خودش را در کتاب ها خلق کرده است
[ترجمه گوگل]او اسطوره های خود را در کتاب ها ایجاد کرده است

13. It's just a piece of popular mythology that people always get sacked when they are away.
[ترجمه ترگمان]این فقط یک افسانه مشهور است که مردم وقتی دور می شوند، از کار اخراج می شوند
[ترجمه گوگل]این فقط یک قطعه از اسطوره شناسی محبوب است که مردم همیشه زمانی که دور هستند اخراج می شوند

14. In Greek mythology, Narcissus fell in love with his own reflection in a pool of water.
[ترجمه ترگمان]در اساطیر یونانی، نرگس عاشق انعکاس خود در استخر آب شد
[ترجمه گوگل]در اسطوره یونانی، نارسیس با عطف خود در یک استخر آب به عشقش افتاد

15. The mythology of the Tournament says the eventual champion will have to win at least one close game.
[ترجمه ترگمان]اساطیر این مسابقات می گویند که قهرمان نهایی باید حداقل یک بازی نزدیک را برنده شود
[ترجمه گوگل]اسطوره مسابقات می گوید قهرمان نهایی باید حداقل یک بازی نزدیک را ببرد

16. The inherited mythology is garbled, and its guiding value lost or misconstrued.
[ترجمه ترگمان]اساطیر موروثی از بین رفته است و ارزش هدایتی آن گم یا بد تعبیر شده است
[ترجمه گوگل]اساطیر به ارث برده می شود و ارزش هدایت آن گم شده یا نادرست است

17. He was drawing an interesting image from the mythology of another culture and it had seemed to him fresh and new.
[ترجمه ترگمان]او تصویری جالب از اساطیر فرهنگ دیگری ترسیم می کرد و به نظر او تازه و جدید می آمد
[ترجمه گوگل]او یک تصویر جالب از اسطوره ی فرهنگ دیگر داشت و به نظر می رسید او تازه و جدید است

پیشنهاد کاربران

در دیکشنری های معتبر دو معنا برای این واژه ذکر شده :
1. اسطوره
2. افسانه ( باورها و نظراتی که خیلی از مردم دارند ولی اشتباه هستند )
معنای اسطوره شناسی صحیح نیست . به صرف این که یک کلمه اخرش ology بود نباید با پسوند شناسی ترجمه بشه .

خیر جناب میثم "mythology" سخت در اشتباهید، هم به معنی اسطوره است و هم به معنی مطالعه اساطیر و اسطوره شناسی است، از سایتی معتبر https://www. vocabulary. com/ نقل می کنم:

. Mythology can also mean the study of myths in an academic situation, like studying mythology at a university


کلمات دیگر: