1. bored stiff
کاملا ملالت زده
2. his lecture bored me to death!
نطق او حوصله ام را تا سر حد مرگ سرآورد!
3. i am bored to death these days
این روزها حسابی حوصله ام سر رفته است.
4. she was bored with the suitor's nonage
شخصیت کودک مانند آن خواستگار او را ملول می کرد.
5. Voters are bored with politicians warming over old policies.
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان از گرم شدن سیاستمداران در سیاست های قدیمی خسته شده اند
[ترجمه گوگل]رأیدهندگان با سیاستمدارانی که بیش از سیاست های قدیمی هستند گرم می شوند
6. Children quickly get bored by adult conversation.
[ترجمه ترجمه گوگل] کودکان سریع از صحبت بزرگتر ها خسته می شوند
[ترجمه ترگمان]کودکان به سرعت از مکالمه بزرگسالان خسته می شوند
[ترجمه گوگل]بچه ها به سرعت با مکالمه بزرگسالان خسته می شوند
7. The workmen bored through the rock.
[ترجمه ترگمان]کارگرها از میان صخره ها خسته شدند
[ترجمه گوگل]کارگران از طریق سنگ خسته شده اند
8. Sophie got bored and started acting up.
[ترجمه ترگمان]سوفی خسته شد و شروع به عمل کرد
[ترجمه گوگل]سوفی خسته شد و شروع به کار کرد
9. Some children get bored very quickly.
[ترجمه ترگمان]بعضی از بچه ها خیلی زود خسته می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از کودکان خیلی سریع خسته می شوند
10. Bored youths hang around outside looking for trouble.
[ترجمه ترگمان]جوانان بی حوصله و بی حوصله در اطراف پرسه می زنند و به دنبال دردسر می گردند
[ترجمه گوگل]جوانان بی حوصله در خارج به دنبال مشکل هستند
11. A tunnel has been bored under the channel to link England and France.
[ترجمه ترگمان]تونلی در زیر کانال برای ارتباط انگلیس و فرانسه خسته کننده شده است
[ترجمه گوگل]یک تونل زیر کانال خالی شده است تا انگلستان و فرانسه را ببندد
12. We are bored with his endless talk.
[ترجمه ترگمان] ما از حرف بی پایان اون خسته شدیم
[ترجمه گوگل]ما با صحبت بی پایان خود خسته شده ایم
13. Several young girls were sitting around looking bored.
[ترجمه ترگمان]چند دختر جوان دور و برش نشسته بودند و خسته به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]چند دختر جوان در اطراف نشسته بودند بی حوصله
14. I get the impression that he is bored with his job.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم از کارش خسته شده باشد
[ترجمه گوگل]من این تصور را دارم که او با کارش خسته است
15. Even their three dogs got bored and fell asleep as he ranted on.
[ترجمه ترگمان]حتی سه سگ هم خسته شدند و به خواب رفتند
[ترجمه گوگل]حتی سه سگ خود را خسته و خوابانده همانطور که او می گوید
16. There was a bored expression on her face.
[ترجمه ترگمان]چهره اش حالت ملال انگیزی داشت
[ترجمه گوگل]یک صورت خسته در چهره اش وجود داشت