1. Campese was his usual mixture of flamboyance and flair.
[ترجمه ترگمان]Campese ترکیبی از flamboyance و flair بود
[ترجمه گوگل]Campese مخلوط معمول خود را از flamboyance و ظرافت است
2. He lacked the flamboyance of other members of the band.
[ترجمه ترگمان]او هیچ یک از اعضای گروه را نداشت
[ترجمه گوگل]او ناراحتی دیگر اعضای گروه را نداشت
3. Her flamboyance annoys some people but delights others.
[ترجمه ترگمان]لرزش درونی او بعضی از مردم را ناراحت می کند، اما دیگران را شاد می کند
[ترجمه گوگل]طلسم آن بعضی از مردم را آزار می دهد اما دیگران را دوست دارد
4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
5. As it was, her flamboyance struck people as unbecoming and her apparent phlegm as not very lovable.
[ترجمه ترگمان]و با توجه به این که لرزش اندامش به اندازه کافی زننده و apparent به نظر می رسید که خیلی دوست داشتنی نبود
[ترجمه گوگل]همانطور که بود، طعم و مزه اش مردم را به عنوان غیرقابل اعتماد و خلط ظاهری او به عنوان بسیار دوست داشتنی نیست
6. Grandmother displayed all the warmth, enthusiasm, and flamboyance that she had loved so dearly in her brother Theodore.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ همه گرمی و شور و هیجان خود را به نمایش می گذاشت و احساس می کرد که برادرش تئودور است
[ترجمه گوگل]مادربزرگ تمام گرما، شور و شوق و شعله ور شدن را نشان می دهد که او در برادرش تئودور خیلی دوست داشت
7. The character, the flamboyance is being f-ed and sucked out of a business that traditionally thrives on the outrageous.
[ترجمه ترگمان]این شخصیت، که به طور سنتی از کاری که به طور سنتی بر روی ظالمانه رشد می کند، بیرون کشیده می شود و از یک کسب وکار مکیده می شود
[ترجمه گوگل]این شخصیت، فراموشی است که توسط F-ed و از کسب و کار که به طور سنتی در ظلم و ستم رشد می کند مکیده شده است
8. His flamboyance earned him instant media attention.
[ترجمه ترگمان]flamboyance او توجه رسانه ها را به او جلب کرد
[ترجمه گوگل]شعله ور شدن او به او توجه رسانه های فوری را به خود جلب کرد
9. Even as court fashion took another turn towards flamboyance, the sombre three-piece look endured in smart society.
[ترجمه ترگمان]با این وصف، چنانکه رسم و رسوم درباری نیز به جنبش و هیجان انگیزی تبدیل می گردید، به نظر می رسید که این سه تن در اجتماع هوشمندانه به هیجان آمده اند
[ترجمه گوگل]حتی به این دلیل که مد دادگاه نوبت به شعله ور شدن تبدیل شد، نگاه سهبعدی ظاهری به جامعه هوشمند منتقل شد
10. She allows herself no flamboyance in her clothes.
[ترجمه ترگمان]به خودش اجازه می دهد که در لباس هایش لرزشی ایجاد نکند
[ترجمه گوگل]او اجازه می دهد تا در لباس هایش فاقد شعله ور باشد
11. He wrote with great flamboyance.
[ترجمه ترگمان]با لرزشی بسیار نامه را نوشت
[ترجمه گوگل]او با شعله ور بزرگ نوشت
12. I happen to think that behind much of that flamboyance in his earlier years there was a fund of timidity and reticence.
[ترجمه ترگمان]اتفاقا فکر می کنم که در پس بسیاری از این flamboyance در سال های گذشته، یک صندوق حجب و reticence وجود داشت
[ترجمه گوگل]من اتفاق می افتد که فکر می کنم که در پشت بسیاری از آن flamboyance در سال های گذشته بود صندوق شجاعت و زرق و برق دار بود
13. They symbolized all the money that was around, the flamboyance expected of the richest nation on earth.
[ترجمه ترگمان]آن ها نمادی از تمام پولی بودند که در اطراف آن بود، the که از ثروتمندترین مردم روی زمین انتظار می رفت
[ترجمه گوگل]آنها تمام پولی را که در اطرافش بود، نشان می دادند، غم انگیز از ثروتمندترین ملت بر روی زمین انتظار می رفت
14. Conciliation and compromise are to get a chance, while flamboyance is out.
[ترجمه ترگمان]مصالحه و سازش این است که فرصت پیدا کنیم، در حالی که flamboyance بیرون است
[ترجمه گوگل]توافق و سازش برای رسیدن به یک شانس، در حالی که فلاکت بیرون می آید
15. At any social occasion, they are easily identified by their charisma, flamboyance and magnetism.
[ترجمه ترگمان]در هر موقعیت اجتماعی، آن ها به راحتی توسط charisma، flamboyance و مغناطیس شناسایی می شوند
[ترجمه گوگل]در هر مناسبت اجتماعی، آنها به آسانی توسط شایستگی های خود، طغیان و مغناطیس شناسایی می شوند