کلمه جو
صفحه اصلی

let go


1- آزادکردن، رهاکردن 2- چشم پوشیدن از، ول کردن، دور انداختن

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to stop holding; set free.
متضاد: grasp, hold, seize

- I caught a fish but I let it go.
[ترجمه فرنوش] یک ماهی صید کردم اما رهایش کردم.
[ترجمه مائده احمدی] من یک ماهی را گرفتم اما آن را رها کردم
[ترجمه ترگمان] یه ماهی گرفتم اما گذاشتم بره
[ترجمه گوگل] ماهی گرفتم ولی اجازه دادم

(2) تعریف: to take away the job of; fire.

- They let him go because he was always late for work.
[ترجمه Kambiz .mohamadpour] او را اخراج کردند ، زیرا همیشه با تاخیر سرکار بود .
[ترجمه ساسان سرمایه] او را اخراج کردند چون همیشه دیر میومد، شکل محترمانه تر اخراج کردن
[ترجمه ترگمان] او را رها کردند چون همیشه برای کار دیر می کرد
[ترجمه گوگل] آنها به او اجازه دادند زیرا همیشه برای کار دیر شده بود

• release, free; desist, leave alone; give up
leave off!, leave it!, stop it!, leave it alone!

جملات نمونه

1. A word and a stone let go cannot be recalled.
[ترجمه Kambizmohamadpour] سنگ که رها شود و سخنی که گفته میشود دیگه قابل برگشت نیست ( ضرب المثل )
[ترجمه ترگمان]یک کلمه و یک سنگ را نباید به یاد آورد
[ترجمه گوگل]یک کلمه و یک سنگ رها می شود قابل احضار نیست

2. Grasp the shadow and let go the substance.
[ترجمه ترگمان]به سایه نگاه کنید و ماده را رها کنید
[ترجمه گوگل]سایه را درک کنید و ماده را ترک کنید

3. Hold on tight and don't let go!
[ترجمه ترگمان]محکم نگهش دار و ولش نکن!
[ترجمه گوگل]تنگ نگه دارید و اجازه ندهید!

4. Does not belong to me,I will let go.
[ترجمه army] بزار و برو اسم اهنگ ی تی اس الان بخواطرش گریه کردم
[ترجمه ترگمان] به من تعلق نداره، من میذارم بره
[ترجمه گوگل]به من تعلق ندارد، من اجازه نخواهم داد

5. Our boss has been let go.
[ترجمه ترگمان] رئیس ما آزاد شده
[ترجمه گوگل]رئیس ما رها شده است

6. He grabbed hold of me and wouldn't let go.
[ترجمه ترگمان]او به من چنگ زد و رهایش نکرد
[ترجمه گوگل]او از من دست کشید و اجازه نداد

7. He let go of the rope.
[ترجمه ترگمان]طناب را رها کرد
[ترجمه گوگل]او طناب را ترک کرد

8. You've got to learn to let go.
[ترجمه ترگمان]باید یاد بگیری که بری
[ترجمه گوگل]شما باید یاد بگیرید که بروید بروید

9. Let go hand in a noisy streets, find the pupil picture.
[ترجمه ترگمان]بیایید در یک خیابان شلوغ دست به دست هم بدهیم، تصویر مردمک چشم را پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید دست در خیابان های پر سر و صدا بیابید، عکس شاگردان را پیدا کنید

10. We learn to let go of things and people that hurt us in the past and just move on. For life is all about moving on.
[ترجمه ترگمان]ما یاد می گیریم که رها کنیم از چیزها و افرادی که در گذشته به ما آسیب رسانده اند و فقط به راه خود ادامه می دهیم برای زندگی همه چیز در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]ما یاد گرفتیم که از چیزهایی که مردم گذشته را به ما آسیب رسانده اند بسپاریم و فقط حرکت کنیم برای زندگی همه چیز در حال حرکت است

11. To remember, to let go, and to move on.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه به یاد داشته باشم که بگذارم برود و برود
[ترجمه گوگل]به خاطر بسپارید، بروید و حرکت کنید

12. When you finally let go of the past, something better comes along.
[ترجمه ترگمان]وقتی بالاخره از گذشته رها شدی، یه چیزی بهتر پیش میاد
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما نهایتا بروید از گذشته، چیزی بهتر می آید

13. The moment I let go of the dog, she's off like a shot.
[ترجمه ترگمان]لحظه ای که من سگ را رها می کنم، او مثل یک گلوله جاخالی می دهد
[ترجمه گوگل]لحظه ای که سگ را ترک می کنم، او مانند یک شات است

14. Sometimes you just have to learn to let go.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقتا باید یاد بگیری که بی خیال بشی
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات شما فقط باید یاد بگیرید که اجازه دهید بروید

15. The bowler let go a couple of scorchers.
[ترجمه ترگمان]کلاه لبه دارش چند تایی از آن ها را رها کرده بود
[ترجمه گوگل]بولدوزر یک زن و شوهر از بین رفته است

پیشنهاد کاربران

بزن بزیم

اخراج کردن

رها کردن

بیا بریم


بی خیال

یعنی : اخراج syn: fired

Let go :
ترک کردن _رها کردن _ول کردن_اخراج کردن_مرخص کردن_ آزاد کردن

*دقت کنید یک اصطلاحه و Let در اینجا به معنای اجازه نیست *

Let ( someone/something ) go :
ترک کردن یا رها کردنِ چیزی یا کسی

تعریف در دیکشنری انگلیسی :
To stop holding someone or something :
ترجمه : دست کشیدن از نگه داشتن کسی یا چیزی ( همون معنای ول کردن و ترک کردن )


مثال:
Don't let me go
ترجمه : ترکم نکن

Let me go
ترجمه:تنهام بذار ( دست از سرم بردار_برو_رهام کن_ولم کن )


اگر انیمیشن Frozen و دیده باشید میبینید که در بخشی از این انیمیشن آهنگی با نام Let it go خونده میشه که در ورژن دوبله " رها شو " ترجمه شده

Let it go
ترجمه: رهاش کن

Don't le go of my hand!
ترجمه:دستمو ول نکن


The people who love you will never let you go even if they have a thousand reasons
ترجمه: افرادی که شما را دوست دارند حتی اگر هزاران دلیل داشته باشند هرگز ترکتان نخواهند کرد.

I love fishing but hate killing animals, so I let whatever I catch go.

ترجمه:من عاشق ماهیگیری هستم اما از کشتن حیوانات متنفرم ، پس هر چیزی که گرفته بودمو رها کردم

I'm worried that they'll let me go once this special project is over.
ترجمه : نگران اینم که بعد از اتمام این پروژه ی ویژه اخرجم کنن ( گفتیم به معنای مرخص کردن و اخراج کردن هم هست )

از کار برکنار شدن


کلمات دیگر: