1. phlegmatic matter
ماده ی بلغم مانند
2. a phlegmatic constitution
مزاج بلغمی
3. a phlegmatic humor
مزاج بلغمی
4. The taxi driver, a phlegmatic man in middle age, showed no surprise at this request.
[ترجمه ترگمان]راننده تاکسی، که مردی خونسرد و محتاط بود، از این درخواست هیچ تعجب نکرد
[ترجمه گوگل]راننده تاکسی، یک مرد فلگماتیک در سن متوسط، در این درخواست شگفتی نداشت
5. The British character is often said to be phlegmatic.
[ترجمه ترگمان]اغلب گفته می شود که شخصیت انگلیسی خونسرد است
[ترجمه گوگل]شخصیت بریتانیایی اغلب گفته می شود فلگماتیک است
6. Commuting in the rush - hour requires a phlegmatic temperament.
[ترجمه ترگمان]commuting در زمان حمله به خلق و خوی phlegmatic نیازمند است
[ترجمه گوگل]سفر به ساعت عجله نیاز به خلق و خوی فلگماتیک دارد
7. Though normally phlegmatic, Jan was beginning to get alarmed.
[ترجمه ترگمان]اما جان که به طور معمول خونسرد بود کم کم داشت نگران می شد
[ترجمه گوگل]اگرچه به طور معمول فلگماتیک بود، یان شروع به زنگ زدن کرد
8. He was rational, relaxed, phlegmatic.
[ترجمه ترگمان]او عاقل و خونسرد و خونسرد بود
[ترجمه گوگل]او منطقی، آرام، وحشی بود
9. Or consider the phlegmatic, a person who is indifferent to interactions with the child.
[ترجمه ترگمان]یا فرد phlegmatic را در نظر بگیرید که نسبت به تعامل با کودک بی تفاوت است
[ترجمه گوگل]یا درمورد فلگماتیک فکر کنید، فردی که بی تاثیر با تعامل با کودک است
10. The nurse was a kind but phlegmatic person.
[ترجمه ترگمان]پرستار جوان با خونسردی و خونسردی بود
[ترجمه گوگل]پرستار نوعی مهربان بود
11. Calm and phlegmatic, with a clear eye, Mr.
[ترجمه ترگمان]آقای لاری، آرام و خونسرد، با یک چشم روشن،
[ترجمه گوگل]آرام و فلگماتیک، با چشم روشن، آقای
12. He is too still, unmoved, phlegmatic to be happy.
[ترجمه ترگمان]او هنوز آرام و بی حرکت است تا سعادتمند باشد
[ترجمه گوگل]او بیش از حد هنوز هم، unmoved، flegmatic به خوشحال است
13. A phlegmatic mind in an emergency is more important.
[ترجمه ترگمان]ذهن phlegmatic در مواقع اضطراری از اهمیت بیشتری برخوردار است
[ترجمه گوگل]ذهن فلگماتیک در موارد اضطراری بیشتر اهمیت دارد
14. A tear moistened the eye of the phlegmatic Englishman.
[ترجمه ترگمان]با چشم انگلیسی قطره اشکی را با قطره قطره اشک تر کرد
[ترجمه گوگل]یک اشک چشم انگلیس فلگماتیک را مرطوب کرده است