کلمه جو
صفحه اصلی

ethnography


معنی : نژاد پرستی، قوم نگاری، تشریح علمی، مطالعه علمی نژادها
معانی دیگر : (شاخه ای از مردم شناسی که با شناخت فرهنگ ها به ویژه فرهنگ های نانوشتار سروکار دارد) قوم شناسی، رامه شناسی، فرهنگ شناسی، نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند

انگلیسی به فارسی

قوم‌نگاری، تشریح علمی، نژادهای بشر از نظر اداب و رسوم و اختلافاتی که از این نظر با هم دارند، مطالعه علمی نژادها، نژادپرستی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: ethnographic (adj.), ethnographically (adv.), ethnographer (n.)
• : تعریف: the branch of anthropology that deals with the description of specific cultures.

• study and description of different races and cultures (anthropology)
ethnography is the branch of anthropology in which different cultures are studied and described.

مترادف و متضاد

نژاد پرستی (اسم)
ethnocentrism, racism, racialism, ethnography

قوم نگاری (اسم)
ethnography

تشریح علمی (اسم)
ethnography

مطالعه علمی نژادها (اسم)
ethnography

جملات نمونه

1. One of the aims of ethnography is to contribute to an understanding of the human race.
[ترجمه ترگمان]یکی از اهداف قوم نگاری این است که به درک نوع بشر کمک کنیم
[ترجمه گوگل]یکی از اهداف نگارش، کمک به درک نژاد بشر است

2. What can ethnography tell us about the big issues?
[ترجمه ترگمان]چه چیزهایی می توانند در مورد مسائل بزرگ به ما بگویند؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی می تواند در مورد مسائل بزرگ به ما بگوید؟

3. The ordinary methods of Hellenistic ethnography would have been sufficient.
[ترجمه ترگمان]روش های عادی قوم شناختی هلنیستی کافی بود
[ترجمه گوگل]روشهای معمول قوم نگاری هلنیست کافی بود

4. Several sociolinguists have discussed the ethnography of cross cultural discourse conventions in the law court in the United States.
[ترجمه ترگمان]چندین نفر از sociolinguists در مورد قوم شناختی of های گفتمان فرهنگی در دادگاه قانون در ایالات متحده بحث و تبادل نظر کرده اند
[ترجمه گوگل]تعدادی از زبانشناسان جامعه شناسی در مورد قوم نگاری کنوانسیون های گفتگوی فرهنگی متقابل در دادگاه قانون در ایالات متحده بحث کرده اند

5. The methodology of ethnography is usually dependent upon the constraints operating on whom or what the researcher wants to study.
[ترجمه ترگمان]روش شناسی قوم نگاری معمولا وابسته به محدودیت هایی است که بر روی چه کسی و یا آنچه محقق می خواهد مطالعه کند وابسته است
[ترجمه گوگل]روش شناسی قوم شناسی معمولا بر محدودیت هایی که بر روی آنها یا آنچه محقق می خواهد مطالعه می کند بستگی دارد

6. Can your precious ethnography tell us anything which would be of practical use about managing these queues?
[ترجمه ترگمان]آیا قوم شناختی با ارزش شما می توانند چیزی را به ما بگویند که از کاربرد عملی در مدیریت این صف ها استفاده کند؟
[ترجمه گوگل]آیا قومنگاری گرانبهای شما به ما می گوید که چه چیزی می تواند در مورد مدیریت این صف ها مفید باشد؟

7. Must have a good understanding of the ethnography of speaking in the bilingual context, particularly that of interpreted interviews.
[ترجمه ترگمان]باید درک خوبی از قوم شناختی صحبت کردن در زمینه دو زبانه و به خصوص مصاحبه های تفسیر شده داشته باشد
[ترجمه گوگل]باید درک خوبی از قومیت صحبت کردن در زمینه دو زبانه، به ویژه مصاحبه های تفسیر شده داشته باشد

8. There is one further feature of the ethnography which must be mentioned before I discuss the general pattern.
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی دیگر از قوم شناختی وجود دارد که باید قبل از بحث در مورد الگوی عمومی ذکر شود
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از ویژگی های قوم نگاری وجود دارد که باید قبل از اینکه من در مورد الگوی کلی بحث می کنم ذکر شود

9. the ethnography of paleolithic humans.
[ترجمه ترگمان]قوم شناختی انسان ها
[ترجمه گوگل]قوم نگاری انسانهای پیلولیتی

10. Critics of ethnography stress its unreliability.
[ترجمه ترگمان]منتقدان قوم شناختی بر غیرقابل اعتماد بودن آن تاکید می کنند
[ترجمه گوگل]منتقدان قوم نگاری بر عدم اطمینان آن تأکید دارند

11. So, personally, I think accurate ethnography should still be the necessary subject of anthropology.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، من شخصا فکر می کنم قوم شناختی دقیق هنوز باید موضوع مورد نیاز انسان شناسی باشند
[ترجمه گوگل]بنابراین، شخصا، من فکر می کنم قومی دقیق هنوز باید موضوع انسان شناسی باشد

12. The educational ethnography is an transdisciplinary application of the ethnography ( as a method ) by the educational researchers.
[ترجمه ترگمان]این قوم شناختی یک کاربرد نظامی از قوم شناختی (به عنوان روشی)توسط محققان آموزشی است
[ترجمه گوگل]قوم نگاری آموزشی یک کاربرد بین رشته ای از مردم شناسی (به عنوان یک روش) توسط محققان آموزشی است

13. Since Malinowski initiated the realistic ethnography, cultural writing of anthropology has been regarded as an objective and scientific description of culture.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که مالینفسکی، قوم نگاری واقعی را آغاز کرد، نوشتن فرهنگی انسان شناسی به عنوان یک توصیف عینی و علمی از فرهنگ در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]از آنجایی که Malinowski قوم نگاری واقع بینانه را آغاز کرد، نوشتن فرهنگی از انسان شناسی به عنوان یک توصیف هدفمند و علمی از فرهنگ شناخته شده است

14. Ethnography is a term borrowed from anthropology, meaning the systematic and immersive study of human cultures.
[ترجمه ترگمان]Ethnography اصطلاحی است که از انسان شناسی اقتباس شده است و به معنای مطالعه نظام مند و همه جانبه فرهنگ های انسانی است
[ترجمه گوگل]اتنوگرافی یک اصطلاح است که از انسان شناسی قرض گرفته شده است، به این معنی که مطالعه منظم و همه جانبه فرهنگهای انسانی است

پیشنهاد کاربران

مردم شناسی


کلمات دیگر: