1. bunch up
دور هم جمع شدن،انباشته شدن یا کردن،به هم گرایش داشتن
2. a bunch of bananas
یک شاخه موز
3. a bunch of demoralized people with no hope for their country's future
گروهی مردم ضعیف النفس که امیدی به آینده ی کشورشان ندارند
4. a bunch of flowers
یک دسته گل
5. a bunch of grapes
یک خوشه انگور
6. a bunch of keys
یک دسته کلید
7. a bunch of rowdies invaded the hall and disrupted the speech
دسته ای از اوباش توی سالن ریختند و سخنرانی را به هم زدند.
8. a bunch of stout athletes
گروهی ورزشکار قوی هیکل
9. a bunch of tired old men who dread new things
یک مشت پیر و وامانده که از چیزهای تازه می ترسند
10. a bunch of unruly children
یک دسته بچه ی تخس
11. a bunch of young men gadding about tajrish square
یک دسته جوان که در اطراف میدان تجریش ول می گشتند
12. a small bunch of assorted wild flowers
دسته ی کوچکی از گل های وحشی گوناگون
13. the pick of the bunch (the best of the bunch)
گل سرسبد،زبده ترین،نخبه
14. he runs around with a bunch of hoodlums
او با یک دسته اراذل و اوباش دوستی می کند.
15. teaching atomic physics to a bunch of primitves
آموختن فیزیک اتمی به یک دسته انسان بی تمدن
16. the best of a bad bunch
در میان بدها از همه بهتر (یا کمتر بد)
17. iranian students in america tended to bunch together
در امریکا شاگردان ایرانی معمولا به هم گرایش داشتند (دور هم جمع می شدند).
18. the new government is composed of a bunch of nonentities
دولت جدید از گروهی تشکیل شده که بود و نبودشان فرقی ندارد.
19. those soldiers were a devoted and courageous bunch
آن سربازان گروهی از خود گذشته و شجاع بودند.
20. She sent him a bunch of red roses.
[ترجمه ترگمان]اون براش یه مشت گل سرخ فرستاد
[ترجمه گوگل]او یک دسته گل رز قرمز فرستاد
21. I bought a small bunch of bananas.
[ترجمه ترگمان] من یه مشت موز خریدم
[ترجمه گوگل]یک دسته کوچک از موزها را خریدم
22. I received a bunch of flowers yesterday.
[ترجمه ترگمان]دیروز یه مشت گل دریافت کردم
[ترجمه گوگل]من یک دسته گل از دیروز دریافت کردم
23. I'll send her a bunch of flowers .
[ترجمه ترگمان]براش گل می فرستم
[ترجمه گوگل]من یک دسته گل از او می فرستم
24. A bunch of kids were hanging around outside.
[ترجمه ترگمان] یه مشت بچه اون اطراف پرسه میزدن
[ترجمه گوگل]یک دسته از بچه ها در اطراف آویزان بودند
25. You're all a bunch of bums.
[ترجمه ترگمان]شما همتون یه مشت ولگرد هستید
[ترجمه گوگل]شما یک دسته از بوم است
26. These politicians are just a bunch of crooks.
[ترجمه ترگمان]این سیاستمداران فقط یک مشت کلاه بردار هستند
[ترجمه گوگل]این سیاستمداران فقط یک دسته از کلاهبرداران هستند
27. The party is run by a bunch of old fogies who resist progress.
[ترجمه ترگمان]گروه توسط یک دسته از fogies قدیمی که در برابر پیشرفت مقاومت می کنند اداره می شود
[ترجمه گوگل]حزب توسط یک دسته از فجیع های قدیمی که در برابر پیشرفت مقاومت می کنند، اداره می شود