کلمه جو
صفحه اصلی

flounder


معنی : اشتباه، لغزش، سفره ماهی، نوعی ماهی پهن، بال بال زدن، دست و پا کردن، در گل تقلا کردن
معانی دیگر : (در گل و لای یا برف و غیره) گیر کردن، تقلا کردن، (با زحمت) حرکت کردن، دست و پا زدن، (مجازی) با اشکال حرکت کردن، (هنگام صحبت و نطق یا اجرا و غیره) دست و پای خود را گم کردن، دستپاچه شدن، به تته پته افتادن، (جانورشناسی) سفره ماهی (تیره های bothidae و pleuronectidae)

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) نوعی ماهی پهن، لغزش، اشتباه، در گل تقلا کردن، بال‌بال زدن، دست‌وپاکردن


خرچنگ، سفره ماهی، نوعی ماهی پهن، اشتباه، لغزش، دست و پا کردن، در گل تقلا کردن، بال بال زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: flounders, floundering, floundered
(1) تعریف: to struggle clumsily, often losing balance or headway.
مشابه: blunder, struggle, wallow

- They floundered through the swampland.
[ترجمه ترگمان] به زحمت از میان swampland گذشتند
[ترجمه گوگل] آنها از طریق swampland floundered

(2) تعریف: to act or proceed clumsily or confusedly.

- He floundered for the right words.
[ترجمه ترگمان] به دنبال کلمات مناسب می گشت
[ترجمه گوگل] او برای کلمات درست می کشید
اسم ( noun )
مشتقات: flounderingly (adv.)
• : تعریف: the act or motion of floundering.
اسم ( noun )
حالات: flounder, flounders
• : تعریف: any of various marine flatfishes, many of which are used for food.

• type of flatfish
move back and forth, struggle helplessly; move clumsily, move awkwardly
if you flounder in water or mud, you move in an uncontrolled way, trying not to sink.
if a movement, talks, or an economy flounders, it has many problems and may soon collapse completely.
you can also say that someone is floundering when they cannot think what to say or do.

مترادف و متضاد

اشتباه (اسم)
slip, error, mistake, errancy, blame, wrong, fault, flounder, fumble, gaffe, boo, inaccuracy, snafu, misgiving, mix-up

لغزش (اسم)
slip, error, slide, offense, lapse, flounder, gaffe, trip, stumble, slippage, peccadillo

سفره ماهی (اسم)
flounder

نوعی ماهی پهن (اسم)
flounder

بال بال زدن (فعل)
bat, flutter, flounder

دست و پا کردن (فعل)
struggle, flounder

در گل تقلا کردن (فعل)
flounder

struggle; be in the dark


Synonyms: blunder, bobble, cast about, come apart at the seams, drop the ball, fall down, flop, flummox, foul up, fumble, go at backwards, go to pieces, grope, labor, lurch, make a mess of, miss one’s cue, muddle, plunge, pratfall, screw up, slip up, snafu, strive, stub one’s toe, stumble, thrash, toil, toss, travail, trip up, tumble, wallow, work at


Antonyms: do well, succeed


جملات نمونه

1. The new democracy there continues to flounder.
[ترجمه ترگمان]دموکراسی جدید همچنان به flounder ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]دموکراسی جدید هنوز ادامه دارد

2. Dabs and flounder from the stem of Southend Pier, with undersized whiting a nuisance from the extension.
[ترجمه ترگمان]dabs و flounder که از ساقه of اسکله به دست می آیند و undersized را از the باز می کنند
[ترجمه گوگل]از ساقه Southend Pier از دود و خرچنگ خارج می شود، با ضخیم شدن ضخیم از ضخامت آن، ضعیف است

3. Towyn north beach good for dogfish but flounder and dabs reported from the southern section at Penllyn and the rifle range. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]Towyn و dabs که از بخش جنوبی در Penllyn و محدوده اسلحه گزارش شده اند، برای dogfish خوب است فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]ساحل شمال Towyn خوب برای سگ ماهی، اما خرچنگ و dabs گزارش از بخش جنوبی در Penllyn و محدوده تفنگ فرهنگ لغت جمله

4. Rockling, dabs, odd flounder and school bass at night over the sandbanks at Llandanwg.
[ترجمه ترگمان]Rockling، dabs، dabs عجیب و غریب در شب بر سر sandbanks در Llandanwg
[ترجمه گوگل]Rockling، dabs، swallow diamonds و bass مدرسه در شب بیش از sandbanks در Llandanwg

5. If the flounder still exists it will be king. - foreign words and phrases scattered here and there!
[ترجمه ترگمان]اگر بال بال هنوز وجود داشته باشد، شاه خواهد شد کلمات خارجی و عبارات خارجی اینجا و اونجا پراکنده میشن
[ترجمه گوگل]اگر شلاق هنوز وجود داشته باشد پادشاه خواهد شد - کلمات و عبارات خارجی اینجا و آنجا پراکنده اند!

6. Similar observations can be made for flounder and haddock.
[ترجمه ترگمان]مشاهدات مشابهی را می توان برای flounder و haddock انجام داد
[ترجمه گوگل]مشاهدات مشابه را می توان برای خربزه و طوفان دریایی ساخته شده است

7. The flounder put them back in the old hovel.
[ترجمه ترگمان]بال flounder آن ها را در کلبه قدیمی فرو می برد
[ترجمه گوگل]خرچنگ آنها را در جایگاه قدیمی قرار داد

8. Dover Breakwater offered flounder, dabs and small pout with the inside wall best.
[ترجمه ترگمان]دوور، لب و لب small را با دیوار درونی بالا و پایین عرضه کرده بود
[ترجمه گوگل]دریای دوور با استفاده از دیواره درونی، فاحشه ها، گوزن ها و قلاب کوچک را ارائه می دهد

9. Ragworm is the principal flounder bait with the exception of May and June when peeler crab will produce.
[ترجمه ترگمان]Ragworm بزرگ ترین طعمه است که در ماه می و ژوئن وقتی خرچنگ peeler تولید می کند، شکار می کند
[ترجمه گوگل]Ragworm است طعمه اصلی باطله به استثنای مه و ژوئن زمانی که خرچنگ تولید می کند

10. The young elephants threatened to flounder to a halt, and with them the flow of life-blood to Verdun.
[ترجمه ترگمان]فیل های جوان تهدید کردند که متوقف می شوند و جریان زندگی را به Verdun منتقل می کنند
[ترجمه گوگل]فیلهای جوان تهدید کردند که به توقف متوقف شوند و با جریان خون حیاتی به وردن

11. Bournemouth beaches produced odd flounder at night with pout, rockling and flatfish at Friars Cliff.
[ترجمه ترگمان]سواحل Bournemouth در شب با اخم، rockling و flatfish در Friars کلیف به طرز عجیبی دست و پنجه نرم می کردند
[ترجمه گوگل]سواحل بورنمووت در فریز کلیف، شبها با سیب زمینی، سیب زمینی و صاف ماهی تولید می شود

12. However, it seemed to flounder whenever it tried to pin multimedia down.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به نظر می رسید که هر زمان که بخواهد چند رسانه ای را فرو بنشاند، دست و پا می زند
[ترجمه گوگل]با این حال، به نظر می رسید هر زمانی که آن را سعی کرد به ضرب چند رسانه ای پایین بغل

13. Quality flounder from the lower reaches of Poole harbour.
[ترجمه ترگمان]Quality با کیفیت پایین بندرگاه پول دست و پا می زند
[ترجمه گوگل]سرازیری از پایین تر از بندر پو

14. The flounder surfaced and asked the fisherman what he wanted.
[ترجمه ترگمان]دست به دریا زد و از مرد ماهیگیر پرسید که چه می خواهد
[ترجمه گوگل]سرگردان ظاهر شد و از ماهیگیر خواسته بود

I saw a deer floundering in the swamp.

آهویی را دیدم که در باتلاق دست‌وپا می‌زد.


The country's economy is still floundering.

اقتصاد کشور هنوز دچار نابه‌سامانی است.


پیشنهاد کاربران

کفشک، پهن ماهی یا فلاندر

نوعی ماهی کوچک و پهن قابل خوردن


وقت خود را به بطالت گذرندن، نداشتن مسیر مشخص در زندگی، بلاتکلیف بودن


کلمات دیگر: