1. a pitcher of water
یک پارچ آب
2. a relief pitcher
پرتابگر زاپاس ( یا امدادی)
3. The pitcher struck out both batters in the ninth inning and saved the game.
[ترجمه ترگمان]این پارچ در بار نهم هر دو ضربه زد و بازی را نجات داد
[ترجمه گوگل]جاسوس هر دو نفر را در انین نهم زد و بازی را نجات داد
4. The pitcher tagged him out.
[ترجمه mhd] پارچ سر او را بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]پارچ به دنبالش بود
[ترجمه گوگل]چوبک آن را به او نشان داد
5. The pitcher threw a high inside pitch to brush the batter back.
[ترجمه ترگمان]پارچ آب را بالا انداخت تا خمیر دندان را پاک کند
[ترجمه گوگل]کوهنورد یک زمین بالا در داخل زمین را به خاک رسیده است
6. The pitcher is famous for the speed of his delivery.
[ترجمه ترگمان]این پارچ به خاطر سرعت تحویل او معروف است
[ترجمه گوگل]پارچ برای سرعت تحویل مشهور است
7. He poured the milk out of the pitcher.
[ترجمه ترگمان]شیر را از پارچ بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او شیر را از جارچی ریخت
8. The pitcher wound up and let loose a fastball.
[ترجمه ترگمان]پارچ به توپ ضربه زد و توپ را شل کرد
[ترجمه گوگل]کباب زده شده و یک فست بلب شل می شود
9. The new pitcher made a great play on that throw to first base.
[ترجمه ترگمان]پارچ جدید ضربه بزرگی روی آن نواخت که به پایه اول پرتاب شد
[ترجمه گوگل]کوهنورد جدید یک بازی عالی در آن پرتاب به اولین پایه انجام داد
10. As a pitcher, Luther is better than James by a long chalk.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک پارچ، لوتر با گچ بلندی از جیمز بهتر است
[ترجمه گوگل]لوتور به عنوان یک کوزه، بهتر از جیمز با یک گلی بلند است
11. The pitcher loaded the bases by walking three batters.
[ترجمه ترگمان]پارچ با سه ضربه زنان پایه های خود را پر کرد
[ترجمه گوگل]چوبک با پایه گذاری سه پایه پایه را بارگیری می کند
12. The pitcher tagged him out on a steal of home.
[ترجمه ترگمان]پارچ روی یه دزدی از خونه ازش استفاده کرد
[ترجمه گوگل]چوبک او را به سرقت از خانه نشانداد
13. The pitcher dusted off the opponent.
[ترجمه ترگمان]پارچ سر حریف را گردگیری کرد
[ترجمه گوگل]جارچی از حریف خجالت کشید
14. She pointed to the mustard-colored plas-tic pitcher on the stainless-steel table by the bedside.
[ترجمه ترگمان]او به تنگ plas colored رنگی روی میز ضد زنگ کنار تخت اشاره کرد
[ترجمه گوگل]او بر روی میز تخت زنگ نزن کنار تخت نشست و به چوب پلاستیکی خردل رنگی اشاره کرد