1. a resentful look
نگاه حاکی از دلخوری
2. At first I felt very resentful and angry about losing my job.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا خیلی ناراحت و عصبانی بودم که شغلم را از دست می دادم
[ترجمه گوگل]در ابتدا احساس کردم بسیار ناراحت و عصبانی در مورد از دست دادن کار من است
3. He felt deeply resentful towards his ex - wife .
[ترجمه ترگمان]نسبت به همسر سابقش عمیقا رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه گوگل]او احساس عمیقی نسبت به همسر سابقش داشت
4. She was resentful of anybody's attempts to interfere in her work.
[ترجمه ترگمان]از تلاش هر کسی که در کارش دخالت کند نفرت داشت
[ترجمه گوگل]او از تلاش هر کسی برای دخالت در کارش انتقاد کرد
5. He was very resentful of their success.
[ترجمه ترگمان]از موفقیت آن ها خیلی ناراحت بود
[ترجمه گوگل]او از موفقیت آنها بسیار ناراحت بود
6. They seemed to be resentful of our presence there.
[ترجمه ترگمان]انگار از حضور ما در آنجا ناراحت بودند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که حضور ما در آنجا بسیار مضر است
7. He was deeply resentful of/at her interference.
[ترجمه ترگمان]او عمیقا از دخالت در interference متنفر بود
[ترجمه گوگل]او عمیقا از دخالت او رنجیده بود
8. She felt resentful at the way she had been treated.
[ترجمه ترگمان]او از رفتاری که با او کرده بود رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه گوگل]او به نحوی که درمانش کرده بود ناراحت کننده بود
9. Some of the old guard were resentful that a newcomer had been appointed to the post.
[ترجمه ترگمان]بعضی از نگهبانان پیر از این که یک تازه وارد به پست منصوب شده است رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه گوگل]بعضی از گارد های قدیمی مجروح شدند که یک تازه کار به این پست منصوب شده است
10. She was resentful of the way of his speaking.
[ترجمه ترگمان]از طرز حرف زدنش ناراحت بود
[ترجمه گوگل]او از شیوه صحبت کردنش متنفر بود
11. They were bitterly resentful of the fact that they had to work such long hours.
[ترجمه ترگمان]آن ها به تلخی از این واقعیت تلخ بودند که مجبور بودند چنین ساعات طولانی را کار کنند
[ترجمه گوگل]آنها تلخ از این واقعیت رنج می بردند که مجبور بودند چنین ساعت های طولانی کار کنند
12. They're resentful that outsiders presume to meddle in their affairs.
[ترجمه ترگمان]آن ها از این که outsiders در کارشان دخالت می کنند رنجیده خاطر شده اند
[ترجمه گوگل]آنها عصبانی هستند که بیگانه ها درگیر امور خود می شوند
13. She was resentful at having been left out of the team.
[ترجمه ترگمان]از اینکه از گروه جدا شده بود رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه گوگل]او از اینکه از تیم خارج شده بود ناراحت شد
14. She felt resentful at not being promoted.
[ترجمه ترگمان]او از این که ترفیع نگرفته بود رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه گوگل]او احساس ناراحتی کرد و از آن حمایت کرد
15. She looked at him, almost resentful now.
[ترجمه ترگمان]او حالا با بی میلی به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به او نگاه کرد، حالا تقریبا خشمگین است