in hot water

دردسر بزرگ

در یک دردسر بزرگ

تو ی هچل افتادن

تو زحمت افتادن

دردسر بزرگ داشتن

دردسر عظیم

In a big problem

When someone in hot water, they're in a bad situation or serious trouble

In bad situation

کنایه از ( در دردسر بزرگی افتادن )

In great trouble. . . . . . . در یک موقعیت سخت . یک مشکل بزرگ.

دردسر بزرگی با شخصی یا چیزی داشتIN TROUBLE

تو زحمت افتادن ، در یک مشکل بزرگ ، دردسر
means=In great trouble
به معنای =در یک زحمت بزرگ ، در سختی افتادن

تو دردسر افتادن

توی دردسر افتادن

در دردسر افتادن

به درد سر افتادن
in great trouble

به دردسر افتادن، گرفتار شدن، تو مخمصه افتادن
کریس تو بد مخمصه ای افتاده:Chris is in hot water

In great trouble