کلمه جو
صفحه اصلی

tear apart

پیشنهاد کاربران

دو به هم زنی

برهم زدن، تخریب کردن، ازبین بردن، به اغتشاش کشاندن

معنای متفاوت نسبت به جمله مهمترین به ترتیب زیر
۱ - جر واجر کردن چیزی مثل کاغذ که میگیم پاره کردن
۲ - نابود شدن مثلا فک کنین یه خونه براثر سیل یا جنگ نابود میشه
۳ - حاله کسی را بد کردن کسی را ناراحت کردن
She tore the papers apart
All the houses were torn apart by the storm
I'll never live with my kids and it tears me apart
موفق باشین

۱ ) پاره شدن
۲ ) حاله کسی را بد کردن کسی را ناراحت کردن
Hello from the outside
At least I can say that I've tried
To tell you I'm sorry for breaking your heart
But it don't matter, it clearly 💥doesn't tear you apart💥 anymore
HELLO
Song by Adele

زیر و رو کردن

1جدایی، تفرقه2 دلگیر بودن، حال کسی گرفته بودن یا گرفته شدن

۱_پاره پوره کردن
I tore my books apart after my exams
2_ازهم پاشاندن کسی ( به شدت ناراحت کردن )
Her cring tear me apart.
3از هم پاشاندن یه گروه یا جمع
His betrayal tore his family apart

تجزیه شدن یک کشور

داغون کردن، به شدت غمگین کردن

پاره پوره کردن، جرواجرکردن


کلمات دیگر: