کلمه جو
صفحه اصلی

first and foremost


ارجح ترین، اولین و مهم ترین

انگلیسی به انگلیسی

• most importantly, first of all, in the first place

جملات نمونه

1. He does a little teaching, but first and foremost he's a writer.
[ترجمه ترگمان]او کمی تدریس می کند، اما اول و مهم تر از همه یک نویسنده است
[ترجمه گوگل]او تدریس کمی می کند، اما در درجه اول او نویسنده است

2. He does a bit of writing, but first and foremost he's a teacher.
[ترجمه ترگمان]او کمی نویسندگی می کند، اما اول و قبل از هر چیز یک معلم است
[ترجمه گوگل]او کمی نوشتن می کند، اما در درجه اول او یک معلم است

3. He was a singer, but first and foremost a scholar.
[ترجمه ترگمان]او یک خواننده بود، اما در درجه اول یک پژوهشگر بود
[ترجمه گوگل]او یک خواننده بود، اما اولین و مهمترین دانشمند

4. Dublin is thought of first and foremost for its literary heritage.
[ترجمه ترگمان]دوبلن نخستین و مهم ترین میراث ادبی آن است
[ترجمه گوگل]دوبلین برای نخستین بار به خاطر میراث ادبی خود مورد توجه قرار گرفته است

5. It is first and foremost a trade agreement.
[ترجمه ترگمان]این اولین و مهم ترین توافقنامه تجاری است
[ترجمه گوگل]اولویت اصلی توافقنامه تجارت است

6. Hunts Point were first and foremost stone contractors, and they had hired an engineering firm to design and make the trusses.
[ترجمه ترگمان]هانتس پوینت اولین و مهم ترین پیمانکاران سنگی بودند، و یک شرکت مهندسی برای طراحی و ساخت the استخدام کرده بودند
[ترجمه گوگل]Hunts Point اولین و مهمترین پیمانکاران سنگ بود و آنها یک شرکت مهندسی برای طراحی و ساخت بناهایی استخدام کرده بودند

7. Whenever we want to combat our enemies, first and foremost we must start by understanding them rather than exaggerating their motives. Criss Jami
[ترجمه ترگمان]هر زمان که ما می خواهیم با دشمنان خود مبارزه کنیم، ابتدا و قبل از هر چیز باید با درک آن ها شروع کنیم تا در مورد انگیزه های آن ها اغراق کنیم کریس جامی
[ترجمه گوگل]هر زمان که ما می خواهیم با دشمنان خود مبارزه کنیم، ابتدا باید با درک آنها به جای افزایش انگیزه های آنها، شروع کنیم کریس جامی

8. First and foremost, Borland have taken the Windows interface and used it to good advantage.
[ترجمه ترگمان]اولین و مهم ترین آن، بورلند ویندوز را گرفت و از آن به سود خوب استفاده کرد
[ترجمه گوگل]اول و مهمتر از همه، Borland رابط ویندوز را گرفته و از مزایای آن استفاده کرده است

9. First and foremost, our fear that the right wing would have veto power over appointments to the Supreme Court.
[ترجمه ترگمان]اول و مهم تر از همه، ترس ما از اینکه جناح راست قدرت را بر انتصاب به دادگاه عالی وتو می کند
[ترجمه گوگل]اول و مهمتر از همه، ترس ما این است که جناح راست اختیار اختیارات خود را نسبت به اعتراض به دیوان عالی کشور داشته باشد

10. However my worry is not first and foremost a medical one but a spiritual one.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نگرانی من اولین و مهم ترین چیز پزشکی نیست، بلکه یک پزشک معنوی است
[ترجمه گوگل]اما نگرانی من اول و مهمتر از همه یک پزشکی نیست، بلکه یک روحانی است

11. First and foremost in importance to the structure were the bishops.
[ترجمه ترگمان]اول و مهم تر از همه، از لحاظ اهمیت به ساختار، اسقفان بودند
[ترجمه گوگل]اولویت اصلی ساختار اسقف ها بود

12. The driving mirror is first and foremost an image: a self-reflexive representation or, in psychoanalytic terms, a narcissistic identification.
[ترجمه ترگمان]این آینه در درجه اول یک تصویر: نمایش خود - انعکاسی و یا، در شرایط روان کاوی، یک هویت خودشیفته، است
[ترجمه گوگل]آینه ی رانندگی یک تصویر اول و مهم است: یک نماینده ی خودخواهانه و یا، به لحاظ روانکاوی، یک شناسایی ناخوشایند

13. First and foremost, we are intentionally considering a limited subset of the potential causes of recent longer-term climate change.
[ترجمه ترگمان]اول و مهم تر، ما به طور عمدی یک زیرمجموعه محدود از دلایل بالقوه تغییرات آب و هوایی اخیر را مد نظر قرار می دهیم
[ترجمه گوگل]اول و مهمتر از همه، ما عمدا با توجه به یک زیرمجموعه محدود از علل بالقوه تغییرات اقلیمی درازمدت اخیر است

14. The employer receives first and foremost priority services from its lawyers - there are no distractions from other clients.
[ترجمه ترگمان]کارفرما خدمات اولویت اول و اول را از وکلای خود دریافت می کند - هیچ حواس پرتی ای از سوی مشتری های دیگر وجود ندارد
[ترجمه گوگل]کارفرما اولویت های اولویتی را از وکلای خود دریافت می کند - هیچ ربطی به مشتریان دیگر وجود ندارد

پیشنهاد کاربران

اولین و مهم ترین . . .

در درجه نخست اهمیت

اول و مهمتر از همه

اول از همه

بیشتر از هر چیزی. . . .

اول از هر چیز
در در جه اول
قبل از هر چیز

در مرتبه اول یا به عبارت بهتر میتوان گفت اولین و مهمترین

فقط و فقط

most importantly; more than anything else.
"he considered himself first and foremost a writer"


anytime you feel alone, remind yourself that first and foremost allah is with you
هر وقت احساس تنهای کردی، به خودت یادآوری کن که قبل از هر چیز ( در درجه اول ) خدا باهاته


کلمات دیگر: