چندگانه
polycentric
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• having many centers, having many focal points
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] چندمرکزی - کورالیت تشکیل شده توسط یک پولیپ محافظت شده در شرایط دائمی پلی استومودئال.
جملات نمونه
1. He portrays the psyche as poly-centric.
[ترجمه ترگمان]او ذهن را به عنوان پلی - محور نمایش می دهد
[ترجمه گوگل]او روانکا را به عنوان پلی مرکزی نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او روانکا را به عنوان پلی مرکزی نشان می دهد
2. For the old polycentric system of the Council they sought to substitute departments controlled by ministers.
[ترجمه ترگمان]برای سیستم قدیمی polycentric شورا، آن ها به دنبال کردن بخش هایی بودند که توسط وزیران کنترل می شدند
[ترجمه گوگل]برای سیستم چند ساله شورای سابق آنها به دنبال جایگزینی ادارات تحت کنترل وزرا بودند
[ترجمه گوگل]برای سیستم چند ساله شورای سابق آنها به دنبال جایگزینی ادارات تحت کنترل وزرا بودند
3. Polycentric administration is helpful to the solving of complicated problems confronting a society.
[ترجمه ترگمان]مدیریت polycentric برای حل مشکلات پیچیده مقابله با یک جامعه مفید است
[ترجمه گوگل]اداره ی پلی اکریلیک برای حل مشکلات پیچیده ی مقابله با یک جامعه مفید است
[ترجمه گوگل]اداره ی پلی اکریلیک برای حل مشکلات پیچیده ی مقابله با یک جامعه مفید است
4. At the same time, polycentric planning within the Paris -ile-de-france region restricted the economic and urban growth to the adjacent new towns.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، برنامه ریزی چندهسته ای در داخل منطقه Paris - ایل - فرانسه رشد اقتصادی و شهری را به شهره ای جدید همسایه محدود کرده است
[ترجمه گوگل]در عین حال، برنامه ریزی چند گانه در منطقه پاریس - دیل فرانسه، رشد اقتصادی و شهری را به شهرهای جدید مجاور محدود کرد
[ترجمه گوگل]در عین حال، برنامه ریزی چند گانه در منطقه پاریس - دیل فرانسه، رشد اقتصادی و شهری را به شهرهای جدید مجاور محدود کرد
5. The polycentric world into which we are moving will not be all sweetness and light.
[ترجمه ترگمان]دنیای polycentric که در آن حرکت می کنیم همه شیرینی و نور نخواهد بود
[ترجمه گوگل]دنیای چندگانه که در آن حرکت می کنیم همه شیرینی و نور نیست
[ترجمه گوگل]دنیای چندگانه که در آن حرکت می کنیم همه شیرینی و نور نیست
6. By design of polycentric, double blind and double simulation, observe change of NYHA, western medicinal symptom score, Chinese medicinal symptom score, quality of life score and indexes of safety.
[ترجمه ترگمان]با طراحی of، دو شبیه سازی دو برابر و دو برابر، مشاهده تغییرات of، علائم دارویی غربی، نمره symptom دارویی چینی، نمره کیفیت زندگی و شاخص های ایمنی را مشاهده کنید
[ترجمه گوگل]با طراحی شبیه سازی چند گانه، دوقلو کشی و دوگانه، تغییر NYHA، علائم علامت دارویی غربی، نمره علائم دارویی چینی، نمره کیفیت زندگی و شاخص های ایمنی مشاهده می شود
[ترجمه گوگل]با طراحی شبیه سازی چند گانه، دوقلو کشی و دوگانه، تغییر NYHA، علائم علامت دارویی غربی، نمره علائم دارویی چینی، نمره کیفیت زندگی و شاخص های ایمنی مشاهده می شود
7. Polycentric staffing is based on the argument that local managers will be better able to communicate in the specific environment.
[ترجمه ترگمان]استخدام پرسنل براساس این استدلال است که مدیران محلی بهتر می توانند در محیط خاص ارتباط برقرار کنند
[ترجمه گوگل]پرسنل پلی اکریلیک براساس این استدلال است که مدیران محلی قادر خواهند بود در محیط خاص ارتباط برقرار کنند
[ترجمه گوگل]پرسنل پلی اکریلیک براساس این استدلال است که مدیران محلی قادر خواهند بود در محیط خاص ارتباط برقرار کنند
8. Polycentric administration is of great superiority to solve the complicated problems confronting the society.
[ترجمه ترگمان]مدیریت polycentric برای حل مشکلات پیچیده مقابله با جامعه از برتری فوق العاده ای برخوردار است
[ترجمه گوگل]اداره پلی اکریلیک از برتری بسیار بالایی برخوردار است تا مشکلات پیچیده موجود در جامعه را حل کند
[ترجمه گوگل]اداره پلی اکریلیک از برتری بسیار بالایی برخوردار است تا مشکلات پیچیده موجود در جامعه را حل کند
9. By this way, we can use polycentric means in social security.
[ترجمه ترگمان]با این روش، ما می توانیم از means در امنیت اجتماعی استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، ما می توانیم ابزارهای چند گانه ای در امنیت اجتماعی استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، ما می توانیم ابزارهای چند گانه ای در امنیت اجتماعی استفاده کنیم
10. It is a polycentric city, which has to be constructed and deconstructed each time it is described and is deep, layered, filled with hidden deposits of emotions and memories.
[ترجمه ترگمان]این شهر یک شهر polycentric است که باید ساخته و تحلیل شود و هر بار که آن شرح داده می شود را تحلیل و تحلیل کند و انباشته از ذخایر پنهان احساسات و خاطرات است
[ترجمه گوگل]این یک شهر چند گانه ای است که هر بار که توصیف می شود، ساخته و تفکیک شده است و عمیق، لایه ای از آن، پر از پنهان مخفی احساسات و خاطرات است
[ترجمه گوگل]این یک شهر چند گانه ای است که هر بار که توصیف می شود، ساخته و تفکیک شده است و عمیق، لایه ای از آن، پر از پنهان مخفی احساسات و خاطرات است
11. When new polycentric and group urban expansion are occurring, to effectively carry out new master urban planning and protect basic cropland are urgent affairs.
[ترجمه ترگمان]زمانی که توسعه شهری و شهری جدید اتفاق می افتد، تا به طور موثر برنامه ریزی شهری جدید را انجام داده و از زمین های زراعی اصلی محافظت کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که گسترش جدید شهرک های چند گانه و گروهی رخ می دهد، به طور موثر برنامه ریزی شهری جدید و حفاظت از حوزه های زراعی اولیه، امور فوری است
[ترجمه گوگل]هنگامی که گسترش جدید شهرک های چند گانه و گروهی رخ می دهد، به طور موثر برنامه ریزی شهری جدید و حفاظت از حوزه های زراعی اولیه، امور فوری است
12. A civilization of the polycentric mind.
[ترجمه ترگمان]یک تمدن در مغز polycentric
[ترجمه گوگل]تمدن مغز چند گانه
[ترجمه گوگل]تمدن مغز چند گانه
13. Like Dentons, then, the answer is "Go polycentric".
[ترجمه ترگمان]پس پاسخ این سوال \"polycentric Go\" است
[ترجمه گوگل]مانند دنتون، پس از آن، جواب 'چند نفره' است
[ترجمه گوگل]مانند دنتون، پس از آن، جواب 'چند نفره' است
14. Dislike the theory of bureaucratic administration, polycentric governance supplies new ideas for public affairs.
[ترجمه ترگمان]از نظر مدیریت اداری، اداره polycentric ایده های جدیدی برای امور عمومی فراهم می کند
[ترجمه گوگل]نظریۀ ادارۀ بوروکراتیک را دوست ندارم، حکومت چند گانه ای ایده های جدید را برای امور عمومی فراهم می کند
[ترجمه گوگل]نظریۀ ادارۀ بوروکراتیک را دوست ندارم، حکومت چند گانه ای ایده های جدید را برای امور عمومی فراهم می کند
پیشنهاد کاربران
چند مرکزی، چند قطبی، مبتنی بر تمرکز زدایی
چند قطبی
polycentric ( زیست شناسی - ژن شناسی و زیست فنّاوری )
واژه مصوب: چندمیان
تعریف: ← فام تن چندمیان
واژه مصوب: چندمیان
تعریف: ← فام تن چندمیان
کلمات دیگر: