کلمه جو
صفحه اصلی

force feed


به زور خوراندن (به ویژه از راه لوله)، به زور به خورد کسی دادن، واخوراندن

انگلیسی به فارسی

نیروی تغذیه


انگلیسی به انگلیسی

• feed forcibly, force to eat
if you force-feed a person or animal, you make them eat or drink by pushing food or drink down their throat.

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: force-feeds, force-feeding, force-fed
• : تعریف: to force (one) to eat, learn, or accept something either against the will or at an uncomfortably fast pace.

جملات نمونه

1. they tried to force-feed the man who was on hunger strike
کوشیدند به مردی که اعتصاب غذا کرده بود به زور خوراک بدهند.

2. I heard that doctors had to force feed him.
[ترجمه ترگمان]شنیدم که دکترا مجبور شدن به زور بهش غذا بدن
[ترجمه گوگل]من شنیدم که پزشکان مجبور بودند او را تغذیه کنند

3. The external force feed test indicated that the frequency of seed amount in frame is independent of shooting frequency.
[ترجمه ترگمان]تست خوراک نیروی خارجی نشان داد که فرکانس مقدار بذر در کادر مستقل از فرکانس عکاسی است
[ترجمه گوگل]آزمون تغذیه نیروی خارجی نشان داد که فراوانی میزان دانه در فریم مستقل از فرکانس تصویربرداری است

4. In compare with the external force feed type, the uniformity of dropping may be increased by 10-30% when sowing wheat, sorghum, millet and corn.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با نوع تغذیه نیروی خارجی، اگر کاشت گندم، sorghum، ارزن، ارزن و ذرت به میزان ۱۰ تا ۳۰ درصد افزایش یابد
[ترجمه گوگل]در مقایسه با نوع تغذیه نیروی خارجی، در هنگام کاشت گندم، سورگوم، ارزن و ذرت ممکن است یکنواختی قطره شدن 10 تا 30 درصد افزایش یابد

5. And so far, Zuckerberg's mad impulse to force feed us sharing tools has worked.
[ترجمه ترگمان]و تا کنون، انگیزه دیوانه Zuckerberg برای تغذیه دادن به ما برای به اشتراک گذاشتن ابزار کار کرده است
[ترجمه گوگل]و تا کنون، ناامیدانه زوکربرگ برای تحمیل ابزارهای به اشتراک گذاشتن ما، کار کرده است

6. The parents start to react inappropriately to the child, attempt to force feed, and cause greater resistance.
[ترجمه ترگمان]والدین به طور نامناسب به کودک واکنش نشان می دهند، سعی می کنند غذا را به زور وارد کنند و مقاومت بیشتری ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]پدر و مادر شروع به واکنش نامطلوب به کودک، تلاش برای تغذیه تغذیه و ایجاد مقاومت بیشتری می کنند

7. In answer to this, there are cases in which the notion of force feeding is very wide of the mark.
[ترجمه ترگمان]در پاسخ به این، مواردی وجود دارند که در آن ها مفهوم تغذیه اجباری بسیار گسترده است
[ترجمه گوگل]در پاسخ به این، مواردی وجود دارد که در آن مفهوم نیروی تغذیه بسیار وسیع از علامت است

8. Not long, our education revolves to take an exam the link unceasingly for the student turbo - charged, "the force feed duck" the type education has gotten the Chinese brand mark deeply.
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی نیست، آموزش ما به دنبال امتحان کردن یک آزمون برای the توربو مسئول است و \"اردک\" که از نوع آموزش استفاده می کند علامت تجاری چینی را عمیقا تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه گوگل]مدت ها نیست که آموزش ما متوقف می شود تا امتحان را به طور پیوسته برای دانشجوی توربو به اتمام برسانیم؛ «اردک خوراک نیرو» آموزش نوعی علامت تجاری نام تجاری چین را به شدت دریافت کرده است

9. The Chinese students are educated the way are "the force feed duck", is laborious very.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان چینی تحصیل کرده اند و راه \"اردک را تغذیه می کنند\"، بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]دانش آموزان چینی به این ترتیب آموزش داده می شوند که 'اردک خوراکی نیروی انسانی' هستند، بسیار دشوار است

10. The system consists of guide wire feeding and detecting, force feed back, imaging and image processing etc.
[ترجمه ترگمان]این سیستم شامل هدایت سیم و تشخیص، تغذیه اجباری، تصویربرداری و پردازش تصویر است
[ترجمه گوگل]این سیستم شامل تغذیه هدایت سیم و تشخیص، زنگ زدگی، تصویربرداری و پردازش تصویر و غیره می باشد

پیشنهاد کاربران

( کسی ) را مجبور به یادگیری چیزی یا قبول نظر یا عقیده کردن

زورخوراندن به کسی.


کلمات دیگر: