کلمه جو
صفحه اصلی

decked

انگلیسی به فارسی

تزیین شده، پوشاندن، اراستن، زینت کردن، عرشهدار کردن


جملات نمونه

1. he decked his assailants
او مهاجمان خود را بر زمین افکند.

2. she had decked herself out in a yellow, tinseled dress
او خود را به لباس پولک دار زردی مزین کرده بود.

3. the hall was decked out with flowers and flags
تالار با گل و پرچم آذین شده بود.

پیشنهاد کاربران

اراسته
تزئین شده


کلمات دیگر: