(در چنگ یا در دست) گیرنده، حریص
grasping
(در چنگ یا در دست) گیرنده، حریص
انگلیسی به فارسی
حریص
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: graspingly (adv.)
مشتقات: graspingly (adv.)
• (1) تعریف: overly eager to obtain material goods, sometimes to the point of ruthlessness; greedy.
• مترادف: acquisitive, avaricious, greedy
• مشابه: covetous, mercenary
• مترادف: acquisitive, avaricious, greedy
• مشابه: covetous, mercenary
• (2) تعریف: able to seize or grip.
• مشابه: prehensile
• مشابه: prehensile
- an insect's grasping legs
[ترجمه ترگمان] پاهای grasping یک حشره،
[ترجمه گوگل] پاها در آغوش حشرات است
[ترجمه گوگل] پاها در آغوش حشرات است
• greedy, avaricious
a grasping person wants to get as much money as possible; used showing disapproval.
a grasping person wants to get as much money as possible; used showing disapproval.
مترادف و متضاد
greedy
Synonyms: acquisitive, avaricious, avid, close-fisted, covetous, desirous, extorting, extortionate, grabby, itchy, mean, miserly, niggardly, penny-pinching, penurious, prehensile, rapacious, selfish, stingy, tightfisted, usurious, venal
Antonyms: generous, unselfish
جملات نمونه
1. Her hands were grasping at his coat.
[ترجمه ترگمان]دستانش به کت او چنگ زده بودند
[ترجمه گوگل]دستان او در کت و شلوار او بود
[ترجمه گوگل]دستان او در کت و شلوار او بود
2. Be careful. Those grasping taxi - drivers might charge you too much.
[ترجمه حیاتی ] مواظب باش آن رانندگان تاکسی دندان گرد ممکن است بیشتر از قیمتش از شما پول بگیرند
[ترجمه ترگمان]مواظب باش این رانندگان تاکسی grasping ممکن است شما را بیش از حد شارژ کنند[ترجمه گوگل]مراقب باش کسانی که تاکسی گیر می گیرند ممکن است شما را بیش از اندازه شارژ کنند
3. The claws of a crab are used for grasping things, especially food.
[ترجمه ترگمان]پنجه های یک خرچنگ برای محکم کردن چیزها به خصوص غذا به کار می رود
[ترجمه گوگل]پنجه خرچنگ برای درک چیزها، به ویژه غذا استفاده می شود
[ترجمه گوگل]پنجه خرچنگ برای درک چیزها، به ویژه غذا استفاده می شود
4. Hanson was a hard, grasping man.
[ترجمه ترگمان]هان سن مرد محکمی بود
[ترجمه گوگل]هانسون سخت سخت گیر بود
[ترجمه گوگل]هانسون سخت سخت گیر بود
5. Young children have difficulty grasping the finality of death.
[ترجمه ترگمان]بچه های جوان مشکل مرگ را درک می کنند
[ترجمه گوگل]بچه های کوچک دچار نابودی مرگ می شوند
[ترجمه گوگل]بچه های کوچک دچار نابودی مرگ می شوند
6. Grasping it in his left hand again, he resumed a grip on his gun.
[ترجمه ترگمان]دوباره آن را در دست چپش گرفت و تفنگش را گرفت
[ترجمه گوگل]او دوباره دست خود را در دست چپ خود گرفت، و دستش را بر روی تفنگش باز کرد
[ترجمه گوگل]او دوباره دست خود را در دست چپ خود گرفت، و دستش را بر روی تفنگش باز کرد
7. She had tried to be hard and grasping, tried to deal with this in a sophisticated, detached manner.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرده بود که سخت کوش و سرسخت باشد، سعی کرده بود با این موضوع در یک رفتار پیچیده و پیچیده با این مساله کنار بیاید
[ترجمه گوگل]او سعی کرده بود سخت و درک کند، سعی کرد با این کار به شیوه پیچیده و جداگانه مقابله کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرده بود سخت و درک کند، سعی کرد با این کار به شیوه پیچیده و جداگانه مقابله کند
8. Red with rage, Frank turned on Anna, grasping her arm in a vice-like grip.
[ترجمه ترگمان]فرانک که از شدت خشم قرمز شده بود، رو به آنا کرد و بازویش را محکم گرفت
[ترجمه گوگل]فرانک با خشم سرش را تکان داد، فرانک روی آنا را باز کرد، دستانش را در دستانش به دست آورد
[ترجمه گوگل]فرانک با خشم سرش را تکان داد، فرانک روی آنا را باز کرد، دستانش را در دستانش به دست آورد
9. Holding on to anger is like grasping a hot coal with the intent of throwing it at someone else; you are the one who gets burned. Buddha
[ترجمه ترگمان]نگه داشتن آتش مانند گرفتن یک زغال سنگ داغ با قصد انداختن آن به شخص دیگر است؛ شما کسی هستید که سوخت بودا
[ترجمه گوگل]خلع سلاح مانند چنگ زدن به ذغال سنگ گرم با قصد پرتاب آن به شخص دیگری است؛ شما کسی هستید که سوخته می شود بودا
[ترجمه گوگل]خلع سلاح مانند چنگ زدن به ذغال سنگ گرم با قصد پرتاب آن به شخص دیگری است؛ شما کسی هستید که سوخته می شود بودا
10. Is she a grasping airhead or a complete naif?
[ترجمه ترگمان]ان کله پوک یا ساده و ساده است؟
[ترجمه گوگل]آیا او یک سر و صدا و یا یک naif کامل است؟
[ترجمه گوگل]آیا او یک سر و صدا و یا یک naif کامل است؟
11. He reappeared, grasping the unfortunate by the scruff of his shabby collar.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که یقه shabby را گرفت، دوباره ظاهر شد
[ترجمه گوگل]او دوباره ظاهر شد، با ناراحتی از یقه ی شلاق زده اش مایه تاسف بود
[ترجمه گوگل]او دوباره ظاهر شد، با ناراحتی از یقه ی شلاق زده اش مایه تاسف بود
12. There, grasping the snail firmly in the talons of one foot, it waits.
[ترجمه ترگمان]در حالی که حلزون را محکم روی پنجه پای یک پایش قرار می دهد، صبر می کند
[ترجمه گوگل]در آن جا، حلزون را به صورت قاعده در یک پا قرار داده و منتظر می ماند
[ترجمه گوگل]در آن جا، حلزون را به صورت قاعده در یک پا قرار داده و منتظر می ماند
13. Opportunity is a favorable occasion for grasping a disappointment. Ambrose Bierce
[ترجمه ترگمان]فرصت مناسب برای دست یابی به ناامیدی است امبروس Bierce
[ترجمه گوگل]فرصت فرصت مناسبی برای درک ناامیدی است Ambrose Bierce
[ترجمه گوگل]فرصت فرصت مناسبی برای درک ناامیدی است Ambrose Bierce
14. Not like with Ryan, a sort of frantic grasping at straws, in love with the idea of love, romance.
[ترجمه ترگمان]نه مثل \"رایان\"، یه جور دست و پا چلفتی بودن که عاشق ایده عشق و عشق بود
[ترجمه گوگل]دوست ندارم با رایان، نوعی فریبنده در آغوش بگیرم، در عشق با ایده عشق، عاشقانه
[ترجمه گوگل]دوست ندارم با رایان، نوعی فریبنده در آغوش بگیرم، در عشق با ایده عشق، عاشقانه
15. Grasping a handful of bulrushes to steady herself, she leaned precariously out to grab it.
[ترجمه ترگمان]در حالی که یک مشت نیزار را برای ثابت نگه داشتن خود داشت، به سوی او خم شد تا آن را بگیرد
[ترجمه گوگل]او دستش را به سمت خود انداخت و به سختی به چنگ انداخت
[ترجمه گوگل]او دستش را به سمت خود انداخت و به سختی به چنگ انداخت
پیشنهاد کاربران
حرص, آزمندی,
چنگ اندازی، دست درازی کردن
به چنگ انداختن
در دست گرفتن
در دست گرفتن
درک کردن
آزمند_حریص
در معانی دیگر چنگ زدن
در معانی دیگر چنگ زدن
چنگ زدن
کلمات دیگر: