کلمه جو
صفحه اصلی

funky


معنی : بد بو، بوی ناه گرفته
معانی دیگر : (محلی) بد بو، دارای بوی نم و کپک زدگی، (انگلیس - خودمانی) شیک، وابسته به موسیقی ((بلوز)) یا موسیقی مذهبی، (خودمانی) قدیمی مسلک، عجیب و غریب، غیر عادی، نا روال، نا جور، (خودمانی) بسیار احساساتی، (خودمانی) غیر رسمی، بی رو در بایستی، آسوده، متوحش

انگلیسی به فارسی

متوحش، بوی ناه گرفته، بدبو


انگلیسی به انگلیسی

• fearful, panicky, terrified; of or pertaining to funk music (type of jazz); cool, fashionable (slang); having an offensive odor
funky jazz, blues, or pop music has a very strong, repeated bass part.
you can use funky to describe something that you like or admire; an informal use.

صفت ( adjective )
حالات: funkier, funkiest
(1) تعریف: dejected; depressed.

(2) تعریف: fearful; terrified.
متضاد: spunky
صفت ( adjective )
حالات: funkier, funkiest
• : تعریف: of music, having the earthy feeling of the blues.

مترادف و متضاد

بد بو (صفت)
fetid, sticky, unsavory, smelly, odoriferous, gamy, frowsy, reeky, noisome, stinking, funky, stinky, malodorous, frowzy, fuggy, gamey, mephitic

بوی ناه گرفته (صفت)
funky

offbeat


Synonyms: unconventional, earthy, hip, fashionable, modish


جملات نمونه

1. a funky basement
زیر زمینی که بوی رطوبت می دهد

2. a funky hairstyle
مد گیسوی شیک و مدرن

3. It's a funky sort of rhythm.
[ترجمه ترگمان]این یک نوع ریتم عجیب است
[ترجمه گوگل]این ریتم بد بو است

4. Have you heard their new record? It's really funky.
[ترجمه ترگمان]رکورد جدید اونا رو شنیدی؟ واقعا بو میده
[ترجمه گوگل]آیا رکورد جدیدی شنیده اید؟ این واقعا بد بو است

5. It had a certain funky charm, I guess, but it wasn't much of a place to raise a kid.
[ترجمه ترگمان]حدس می زنم افسون عجیبی داشت، اما جایی برای بزرگ کردن یک بچه نبود
[ترجمه گوگل]من حدس می زنم که جذابیت خاصی دارد، اما به نظر می رسید که جایی برای جابجایی بچه ها نبود

6. She has some really funky clothes.
[ترجمه ترگمان]او لباس های عجیب و غریبی دارد
[ترجمه گوگل]او برخی از لباس های واقعا بد بو است

7. Funky Ruidoso and spartan Lincoln serve as nice contrasts to each other.
[ترجمه ترگمان]Funky Ruidoso و spartan لینکلن در مقایسه با یکدیگر به عنوان یک تضاد زیبا عمل می کنند
[ترجمه گوگل]Funky Ruidoso و اسپارتان لینکلن به عنوان یک ترنس خوب برای یکدیگر خدمت می کنند

8. The show opens with exactly that kind of funky thing.
[ترجمه ترگمان]این نمایش دقیقا با همان نوع عجیب و غریب باز می شود
[ترجمه گوگل]نمایش با دقیقا همان نوع چیز بد بو باز می شود

9. It's loud, fresh and funky with a neat commercial sheen.
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند و تازه و درخشان و درخشان و درخشان است
[ترجمه گوگل]این با صدای بلند، تازه و بد بو با لوازم آرایشی شسته و رفته است

10. This water looks a little funky.
[ترجمه ترگمان]این آب کمی عجیب به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]این آب کمی بد بو است

11. This one's a funky deep red metallic colour - an extremely capable-looking instrument.
[ترجمه ترگمان]این یک رنگ عجیب و قرمز رنگ است - یک ابزار بسیار توانا
[ترجمه گوگل]این یک رنگ فلزی عمیق قرمز رنگی است - یک ابزار بسیار قدرتمند

12. All these people were wearing funky leather outfits.
[ترجمه ترگمان] همه این آدما لباس چرم پوشیده بودن
[ترجمه گوگل]همه این افراد لباس های چرمی بد پوشانده بودند

13. Second-hand soul, funky horns, wandering blues-style vocals, all derivative life is here.
[ترجمه ترگمان]روح دست دوم، horns funky، خواننده سبک بلوز، همه زندگی مشتق از این قرار است
[ترجمه گوگل]روح دست دوم، شاخ های بد بو، آواز گمراه کننده بلوز، همه زندگی مشتق شده اینجاست

14. You're trying for something that's funky, something that sounds good, and you just grab whatever comes to hand.
[ترجمه ترگمان]تو داری دنبال یه چیز عجیب و غریب می گردی، یه چیزی که به نظر خوب میاد، و تو فقط هر چیزی که دستت میاد رو می گیری
[ترجمه گوگل]شما در حال تلاش برای چیزی است که بد بو، چیزی است که به نظر می رسد خوب است، و شما فقط گرفتن هر چیزی به دست می آید

A funky basement.

زیرزمینی که بوی رطوبت می‌دهد.


a funky hairstyle

مد گیسوی شیک و مدرن


پیشنهاد کاربران

غیر معمولی، غیر رسمی - معنی انگلیسی: unusuall , informal

توهین آمیز

Modern, fashionable

لباسهای عجیب و رنگارنگ ( غیر رسمی )

نوعی سبک موزیک به آهنگی اشاره داره که ریتم گیرا و رقص آوری داره

درباره ی لباس به معنی جذاب و مدرن اما غیر عادی

very modern
( slang )

That is funky آن شیک ( آهنگ ) است.

به چشم بخور و عجیب و خوب

۱. used to describe a style of music, usually for dancing to, with a strong rhythm based on jazz and a tune that repeats
مدلی از موسیقی که معمولا برای رقصیدن پخش میشود که همراه با ریتمی قوی برگرفته از سبک Jazz میباشد و دارای نتی تکرار شونده است.
مثال: Have you heard their new record? It's really funky

۲. fashionable in an unusual and noticeable way
مد روز، به طوری که غیرمعمول و جلب کننده توجه باشد
مثال: She has some really funky clothes

۳. having a bad smell or appearance
دارای بو یا شکل بد بودن
مثال: The sour cream smells kind of funky

۴. in a style that is informal and unusual
بودن به صورتی که غیر رسمی و نامعمول است
مثال: Darcy usually wears really funky clothes

۵. having to do with funk ( = a style of music related to jazz )
در مورد سبک funk ( سبکی که شاخه ای از سبک jazz است )
مثال: a funky beat

منبع: https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/funky

۳ تا معنی دارد
در موزیک به معنای:نوعی سبک موزیک با ریتم گیرا و رقص آور
در لباس به معنای: لباسی جذاب و مدرن
در بو به معنای: بوی گند و بوی بَد


کلمات دیگر: