کلمه جو
صفحه اصلی

ego trip


(خودمانی - سفر یا عملی که صرفا برای ارضای خود انجام شود) خودپرواری، تسلیم به هوای نفس

انگلیسی به فارسی

(عامیانه - سفر یا عملی که صرفاً برای ارضای خود انجام شود) خودپرواری، تسلیم به هوای نفس


انگلیسی به انگلیسی

• an ego trip is an action or a series of actions that someone does for their own satisfaction and enjoyment, often one that shows that they think they are more important than other people.

جملات نمونه

1. Their singer's on a real ego trip.
[ترجمه ترگمان]خواننده آن ها در سفر با عزت نفس است
[ترجمه گوگل]خواننده خود را در یک سفر واقعی امی

2. To possess power is the ultimate ego trip for most people.
[ترجمه ترگمان]داشتن قدرت، سفر نهایی به نفس بیشتر مردم است
[ترجمه گوگل]برای داشتن قدرت، سفر اکثریت نهایی برای اکثر مردم است

3. Atlanta is on a massive ego trip, mixed with a congenital inferiority complex that makes Atlantans overly eager to impress others.
[ترجمه ترگمان]آتلانتا در سفر پر غرور است و با یک عقده حقارت بزرگ مخلوط شده است که باعث می شود بیش از حد مشتاق تحت تاثیر قرار دادن دیگران باشد
[ترجمه گوگل]آتلانتا در یک سفر عجیب و غریب عظیم قرار دارد و با یک کمبودهای مادرزادی همراه است که باعث می شود آتلانتان بیش از حد مشتاق دیگران باشد

4. The chance of an ego trip, to add to all the ones I've already made?
[ترجمه ترگمان]شانس سفر با نفس، اضافه کردن به تمام آن هایی که قبلا انجام داده ام؟
[ترجمه گوگل]احتمال یک سفر عاشقانه، برای اضافه کردن به همه کسانی که قبلا ساخته ام؟

5. My aggressive five-year ego trip along the path of separatism was over.
[ترجمه ترگمان]سفر پنج ساله aggressive در امتداد مسیر جدایی طلبان به پایان رسیده بود
[ترجمه گوگل]سفر عاشقانه پنج ساله من در طول مسیر جدایی طلبی پایان یافته است

6. To possess power is the ultimate ego trip for many people.
[ترجمه ترگمان]داشتن قدرت، سفر نهایی به نفس برای بسیاری از مردم است
[ترجمه گوگل]برای داشتن قدرت، سفر عامیانه نهایی برای بسیاری از مردم است

7. She has been on an ego trip since she sang on television.
[ترجمه ترگمان]او از زمانی که در تلویزیون آواز می خواند، در سفر خود بوده است
[ترجمه گوگل]او از زمانی که در تلویزیون خواند، در سفر عاشقانه بوده است

8. Drop jealousy and love wells up. Jealousy means that I am the owner. It is an ego trip, and wherever there is ego there is poison, and the poison kills the very source of love. One has to become aware of just these few things and discard them and one's life becomes a lotus of love. And then there is no need to go in any search of god, god will come in search of you. This is my observation, that god always comes seeking the true seeker. Whenever the disciple is ready the master appears. Osho
[ترجمه ترگمان]حسادت را کم کنید و به چاه های عشقی خود نزدیک شوید حسادت یعنی من مالک آن هستم این یک سفر ازخودراضی است، و هر جا که نفس هست، سم هست، و زهر منبع عشق را می کشد انسان باید از این چند چیز آگاه شود و آن ها را رها کند و زندگی یک فرد به شکل نیلوفر عشق تبدیل شود و آن وقت نیازی به جست و جوی خدا وجود ندارد، خدا به دنبال شما خواهد آمد این مشاهدات من است، که خدا همیشه به دنبال جوینده واقعی می گردد هر وقت که شاگرد حاضر شود، استاد به نظر می رسد Osho
[ترجمه گوگل]قطره حسادت و عشق چاه حسادت به این معنی است که من صاحب هستم این یک سفر حماسی است و در هر کجا که وجود دارد، سم وجود دارد و سم منبع اصلی عشق را می کشد باید از این چیزهای کمی آگاهی داشته باشید و آنها را از بین ببرید و زندگی یک عشق به شمار می رود و پس از آن هیچ نیازی به رفتن به هر جستجو از خدا نیست، خداوند به دنبال شما خواهد آمد این مشاهدۀ من است که همیشه خداوند به دنبال پیرو واقعی است هرگاه شاگرد آماده باشد، استاد ظاهر می شود اوشو

9. A wine cellar is a sanctuary, a museum, a larder or an ego trip.
[ترجمه ترگمان]یک سرداب شراب یک پناه گاه است، یک موزه، یک گنجه یا یک سفر تفریحی
[ترجمه گوگل]یک انبار شراب یک پناهگاه، یک موزه، یک باغ وحش یا یک سفر عاشقانه است

10. I established my tuitional plan of this course in three divisions that included "introspection of ego trip", "human and society" and active weltanschauung.
[ترجمه ترگمان]من برنامه tuitional را در سه بخش ایجاد کردم که شامل \"درون نگری\" سفر نفس \"،\" انسان و جامعه \" و weltanschauung فعال بود
[ترجمه گوگل]من برنامه تحصیلی خود را از این دوره در سه بخش تقسیم کردم که عبارت بودند از 'خودآزمایی سفرهای ego'، 'انسان و جامعه' و weltanschauung فعال

11. It's not like I'm on any kind of a personal ego trip.
[ترجمه ترگمان]مثل این نیست که من توی یک سفر نفس شخصی هستم
[ترجمه گوگل]مثل اینکه من هر نوع سفر شخصی خودم را دوست دارم

12. He's just acting out the secret agent portion of his ego trip.
[ترجمه ترگمان]اون فقط بخش امنیتی سفر his رو اجرا می کنه
[ترجمه گوگل]او فقط بخش بخش مخفی سفر خود را اجرا می کند

13. Any corporate chairman appears in his company's ads has got to be on an ego trip.
[ترجمه ترگمان]هر رئیس شرکت در تبلیغات شرکت به نظر می رسد که باید در سفر خود باشد
[ترجمه گوگل]هر شرکتی که در تبلیغات شرکتش ظاهر می شود، باید در یک سفر عاشقانه باشد

پیشنهاد کاربران

خودبینی
خود بزرگ بینی
خودپسندی


کلمات دیگر: