کلمه جو
صفحه اصلی

personal assistant

انگلیسی به انگلیسی

• a personal assistant is a person who does secretarial and administrative work for someone.

جملات نمونه

1. I'll ask my personal assistant to deal with this.
[ترجمه ترگمان]از دستیار شخصی خودم می پرسم که با این قضیه کنار بیاد
[ترجمه گوگل]من از دستیار شخصی خود می خواهم که با این کار برخورد کند

2. She's a personal assistant as distinct from a secretary.
[ترجمه ترگمان]او دستیار شخصی است از یک منشی
[ترجمه گوگل]او یک دستیار شخصی متمایز از یک وزیر امور خارجه است

3. She is looking for a personal assistant with good organizational skills.
[ترجمه ترگمان]او به دنبال یک دستیار شخصی با مهارت های خوب سازمانی است
[ترجمه گوگل]او به دنبال دستیار شخصی با مهارت های سازمانی خوب است

4. She worked as a secretary, or rather, a personal assistant.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان منشی کار می کرد، یا به عنوان دستیار شخصی
[ترجمه گوگل]او به عنوان وزیر امور خارجه، یا به جای یک دستیار شخصی کار می کرد

5. Very soon, she had become a sort of personal assistant, helping him select fabrics, cost dresses and choose accessories.
[ترجمه ترگمان]خیلی زود او به یک دستیار شخصی تبدیل شد و به او کمک کرد تا پارچه، لباس های گران قیمت و لوازم جانبی را انتخاب کند
[ترجمه گوگل]خیلی زود او به نوعی دستیار شخصی تبدیل شد، به او کمک کرد پارچه را انتخاب کند، لباس هزینه و لوازم جانبی را انتخاب کند

6. Carolyn became Laura Ashley's personal assistant, a role which necessitated an extremely close relationship.
[ترجمه ترگمان]کارولین دستیار شخصی او بود، نقشی که روابط بسیار نزدیکی را ایجاب می کرد
[ترجمه گوگل]کارولین دستیار شخصی لورا اشلی شد، نقش ایجاب می کرد که ارتباط بسیار نزدیکی داشته باشد

7. Despite this, the hiring of a personal assistant might be a reasonable accommodation in some circumstances.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، استخدام یک دستیار شخصی ممکن است در برخی شرایط مناسب باشد
[ترجمه گوگل]با وجود این، استخدام یک دستیار شخصی ممکن است در بعضی شرایط معقول و منطقی باشد

8. On July 23 Buthelezi's personal assistant, Zakhele Khumalo, resigned.
[ترجمه ترگمان]در ۲۳ ژوییه دستیار شخصی بوتلیزی به نام Zakhele Khumalo استعفا داد
[ترجمه گوگل]در 23 ژوئیه دستیار شخصی 'بوتهلهی' زکله خاموالا استعفا داد

9. My personal assistant was my high school sweetheart, Mrs Simpson, who was a complete nutcase.
[ترجمه ترگمان]دستیار شخصی من، معشوقه دوران دبیرستانم بود، خانم سیمپسون که خیلی هم خل و چل بود
[ترجمه گوگل]دستیار شخصی من، عزیزم دبیرستان بود، خانم سیمپسون، که یک خیمه کامل بود

10. For your personal assistant, I guess.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم برای دستیار شخصی - ت
[ترجمه گوگل]من حدس می زنم برای دستیار شخصی شما

11. David Burton is the Managing Director and his Personal Assistant is Mary Lin.
[ترجمه ترگمان]دیوید برتن مدیر عامل و دستیار شخصی او مری لین می باشد
[ترجمه گوگل]دیوید برتون مدیر عامل است و دستیار شخصی او مری لین است

12. The email troubles Danthep, so he tells his personal assistant Pung (Oliver Beaver) that roughly 15 years ago, he might have gotten a girl pregnant one summer in Holland, the girl is Kate.
[ترجمه ترگمان]مشکلات پست الکترونیکی Danthep است، بنابراین او به دستیار شخصی خود Pung (اولیور بیور)می گوید که حدود ۱۵ سال پیش ممکن بود یک دختر را در یک تابستان در هلند حامله کرده باشد، این دختر کیت است
[ترجمه گوگل]ایمیلهای دونپ، به طوری که او به شخصی دستیار شخصی او (الیور بیور) میگوید که تقریبا 15 سال پیش، او ممکن است یک دختر باردار در تابستان در هلند داشته باشد، دختر کیت است

13. My job is somewhere between a secretary and a personal assistant.
[ترجمه ترگمان]شغل من جایی بین یک منشی و یک دستیار شخصی است
[ترجمه گوگل]کار من جایی بین یک وزیر امور خارجه و دستیار شخصی است

14. Luckily, Sue is very efficient and does an excellent job as Fred's personal assistant.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، سو بسیار کارآمد است و کار خوبی به عنوان دستیار شخصی فرد انجام می دهد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، سو بسیار کارآمد است و به عنوان دستیار شخصی فرد کمک می کند

پیشنهاد کاربران

منشی شخصی
دستیار شخصی

منشیِ شخصی
کسی که کارهایی مانند: برنامه ریزی جلسات، پاسخ دادن به تلفن ها، نت برداری در جلسات، ارسال و دریافت فکس و ایمیل و . . . . . . . . را برای رییس مستقیم خود انجام می دهد.


کلمات دیگر: