کلمه جو
صفحه اصلی

skiing


معنی : اسکی بازی
معانی دیگر : اسکی بازی

انگلیسی به فارسی

اسکی بازی


اسکی، اسکی بازی


انگلیسی به انگلیسی

• act of gliding across snow or water on skis; sport of gliding across snow or water on skis

مترادف و متضاد

اسکی بازی (اسم)
skiing

جملات نمونه

1. skiing paraphernalia
وسایل اسکی

2. cross-country skiing
اسکی صحرایی

3. he went skiing with his mates
او با دوستانش به اسکی بازی رفت.

4. We tend to go skiing during the off-season because it's cheaper.
[ترجمه ترگمان]ما تمایل داریم در طول فصل تعطیلات اسکی کنیم، چون ارزان تر است
[ترجمه گوگل]ما تمایل به اسکی در فصل خارج از فصل را داریم چون ارزان تر است

5. Chance had thrown us together at a skiing resort.
[ترجمه ترگمان]تصادف ما را در پیست اسکی روی هم انداخته بود
[ترجمه گوگل]شانس ما را در یک اسکی سوار کرد

6. We go skiing most weekends in winter.
[ترجمه f...y] بیشتر اخر هفته های زمستانی را به اسکی بازی گذرانده ایم
[ترجمه ترگمان]ما اغلب تعطیلات آخر هفته را در زمستان اسکی می کنیم
[ترجمه گوگل]بیشتر زمستانی ها آخر هفته را اسکی می گذاریم

7. Skiing is inadvisable if you have a weak heart.
[ترجمه ترگمان]اسکی دور از صلاح است اگر قلب ضعیف داشته باشی
[ترجمه گوگل]اگر قلب ضعیف دارید، اسکی غیر ضروری است

8. When we went skiing, I only went on the lower slopes.
[ترجمه ترگمان]وقتی به اسکی رفتیم، من فقط از دامنه های پایین می رفتم
[ترجمه گوگل]وقتی اسکی می رفتیم، من فقط در دامنه های پایین تر رفتم

9. The students often go skiing during winter vacation.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان اغلب در طی تعطیلات زمستانه به اسکی می روند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان اغلب در تعطیلات زمستانی اسکی می کنند

10. Skiing has become very popular recently.
[ترجمه ترگمان]اسکی اخیرا بسیار محبوب شده است
[ترجمه گوگل]اسکی اخیرا بسیار محبوب شده است

11. We go skiing every winter.
[ترجمه ترگمان]ما هر زمستان اسکی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما هر زمستان اسکی می کنیم

12. Last winter we went skiing.
[ترجمه melissa] در زمستان گذشته ما به اسکی رفتیم
[ترجمه ترگمان]در زمستان گذشته ما به اسکی رفتیم
[ترجمه گوگل]زمستان گذشته ما اسکی را رفتیم

13. We went skiing in France in March.
[ترجمه ترگمان]ما در ماه مارس در فرانسه اسکی کردیم
[ترجمه گوگل]ما در اسفند ماه اسفندماه در فرانسه رفتیم

14. Some tourists were having a skiing lesson on the nursery slope.
[ترجمه ترگمان]برخی از توریست ها در حال گذراندن یک درس اسکی روی سقف مهد کودک بودند
[ترجمه گوگل]برخی از گردشگران درس شبیه سازی در شیب مهد کودک داشتند

15. Skiing at 80 miles per hour requires total concentration.
[ترجمه ترگمان]اسکی در ۸۰ مایل در ساعت به غلظت کامل نیاز دارد
[ترجمه گوگل]اسکی در 80 مایل در ساعت نیاز به تمرکز کامل دارد

پیشنهاد کاربران

اسکی

اسکی رفتن


اسکی. . . . اسکی رفتن

اسکی رفتن، اسکی بازی

skiing ( ورزش )
واژه مصوب: برف سُری
تعریف: هریک از انواع ورزش هایی که در آن مسیرهای برفی را با استفاده از برف سُره درمی نوردند|||متـ . اسکی


کلمات دیگر: