کلمه جو
صفحه اصلی

poster


معنی : اعلان، اگهی، اعلان نصب کردن
معانی دیگر : پوستر، دیوار کوب، لادفرتور، عکس دیواری، لادنگاره، (در اصل) کسی که سریع یا با اسب چاپاری سفر می کرد

انگلیسی به فارسی

دیوار کوب، اعلان، اگهی، اعلان نصب کردن


پوستر، اعلان، اگهی، اعلان نصب کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a large temporary sign made of sturdy paper or cardboard posted in a public place for advertising or displaying information, or a similar sign or artistic print used for decoration in a home or other non-public place.
مشابه: placard

- There were posters up all over town advertising the upcoming fall festival.
[ترجمه احسان] در سراسر شهر پوستر هایی درباره ی جشنواره سقوط آینده بود.
[ترجمه ترگمان] در سراسر شهر پوسترهایی برای تبلیغات در جشنواره پاییز آینده وجود داشت
[ترجمه گوگل] پوسترهای سراسر شهر در مورد جشنواره سقوط آینده وجود داشت
- Her son's room in the dormitory was covered with movie posters.
[ترجمه احسان] پسر آن خانم در اتاق خود پوستر فیلم زده بود
[ترجمه Park Jimin] اتاق پسر او در خوابگاه پر از پوسترهای فیلم ها بود .
[ترجمه ترگمان] اتاق پسرش در خوابگاه با پوسترهای فیلم پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل] اتاق پسرش در خوابگاه با پوسترهای فیلم پوشیده شد

• announcement, notice; banner; large picture; one who posts announcements
a poster is a large notice, advertisement, or picture that you stick on a wall or noticeboard.

مترادف و متضاد

اعلان (اسم)
assertion, announcement, declaration, proclamation, notice, advertisement, advertising, sign, poster, signboard, placard

اگهی (اسم)
assertion, announcement, proclamation, notice, advertisement, advertising, ticket, annunciation, poster, caveat, indiction

اعلان نصب کردن (فعل)
poster

large paper advertisement


Synonyms: affiche, announcement, banner, bill, billboard, broadside, handbill, notice, placard, public notice, sheet, sign, signboard, sticker


جملات نمونه

1. to letter a poster
پوستری را دارای حروف (الفبا) کردن

2. they had ripped half of the poster off the wall
نیمی از پوستر را از دیوار جر داده بودند.

3. The poster showed a caricature of Hitler with a devil's horns and tail.
[ترجمه ترگمان]پوستر تصویری از هیتلر را با شاخ و دم شیطان نشان می داد
[ترجمه گوگل]پوستر با یک شاخ و دم شیطانی هیتلر را نشان داد

4. I put the poster back into its tube.
[ترجمه ترگمان]من پوستر رو گذاشتم تو لوله اون
[ترجمه گوگل]من پوستر را به لوله آن گذاشتم

5. The students put up a poster on the bulletin board.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان یک پوستر روی تابلوی اعلانات نصب کردند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان یک پوستر در هیئت مدیره بولتن قرار داده اند

6. Zidane has become the poster child for a whole generation of French-born youths of North African extraction.
[ترجمه ترگمان]زیدان به عنوان نمونه کامل یک نسل از جوانان متولد فرانسه در شمال آفریقا، به تصویر کشیده شد
[ترجمه گوگل]زیدان برای یک نسل از جوانان فرانسوی متولد آفریقای شمالی استخدام شده است

7. Each poster is signed by the artist.
[ترجمه پریدخت] هر پوستر توسط یک هنرمند امضاء شده بود.
[ترجمه نیل] هر پوستر توسط هنرمند امضا شده است
[ترجمه ترگمان]هر پوستر توسط هنرمند امضا می شود
[ترجمه گوگل]هر پوستر توسط هنرمند امضا شده است

8. The poster only stayed up a few hours, before it was stolen.
[ترجمه ترگمان]پوستر فقط چند ساعت مونده بود قبل از اینکه دزدیده شده باشه
[ترجمه گوگل]پوستر تنها چند ساعت قبل از اینکه به سرقت رفته بود، ماند

9. We noticed a poster advertising a circus.
[ترجمه ترگمان]ما متوجه شدیم که یه پوستر که یه سیرک رو تبلیغ می کرده
[ترجمه گوگل]ما متوجه پوستر تبلیغاتی سیرک شدیم

10. They asked me to design a poster for the campaign.
[ترجمه ترگمان]آن ها از من خواستند تا پوستر تبلیغاتی را طراحی کنم
[ترجمه گوگل]آنها از من خواسته بودند پوستر را برای این کمپین طراحی کنند

11. The election poster was clearly visible from the street.
[ترجمه ترگمان]پوستر انتخاباتی به وضوح از خیابان قابل رویت بود
[ترجمه گوگل]پوستر انتخابی از خیابان به وضوح قابل مشاهده بود

12. He claims the poster ads have 'contaminated Berlin's streets'.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که تبلیغات تبلیغاتی خیابان های برلین را آلوده کرده است
[ترجمه گوگل]وی ادعا می کند تبلیغات تبلیغاتی 'خیابان های برلین' را آلوده کرده اند

13. The poster had been pinned onto a large wooden board.
[ترجمه ترگمان]اعلامیه روی یک تخته چوبی بزرگ نصب شده بود
[ترجمه گوگل]پوستر بر روی یک تخته چوبی بزرگ قرار داده شده است

14. Detectives have launched a massive poster campaign to help in the search for the two killers.
[ترجمه ترگمان]کارآگاهان تبلیغات گسترده ای را برای کمک به جستجو برای این دو قاتل آغاز کرده اند
[ترجمه گوگل]کارآگاهان یک کمپین تبلیغاتی عظیم را برای کمک به جستجوی دو قاتل راه اندازی کرده اند

15. They put up a poster advertising the concert.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک پوستر تبلیغاتی را به نمایش گذاشتند
[ترجمه گوگل]آنها پوستر تبلیغاتی کنسرت را قرار دادند

پیشنهاد کاربران

a large printed picture or a notice

پوستر و یا یک عکس بزرگ به هم راه اطلاعیه

A large printed picture or a notice


عکس بزرگ

Make poster
به معنی آگهی درست کردن ، اعلان نصب کردن


A large printed picture or a notice
📜 پوستر ، عکس اطلاعیه 📜


definition: 5

dictionary: a similar sign or artistic print used for
decoration in a home or other non - public place.

my example: Mr. Ahmadi's work is to make the poster

اگهی، اطلاعیه ، اعلان

( . Poster ( n
:In Oxford
large notice, often with a picture on it, that is put in a public place to advertise something

large temporary sign made of sturdy paper or cardboard posted in a public place for advertising or displaying information

پوستر 😙

poster ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: اعلان
تعریف: آگهی مکتوب و مصور، با ابعاد حدوداً 70×50 سانتی متر، که قابل چاپ و تکثیر و نصب است|||متـ . پوستر


کلمات دیگر: