حضور ذهن، هشیاری، زرنگی، سرعت انتقال، حاضر ذهنی، هوشیاری، متانت
presence of mind
حضور ذهن، هشیاری، زرنگی، سرعت انتقال، حاضر ذهنی، هوشیاری، متانت
انگلیسی به فارسی
حضور ذهن، هشیاری، زرنگی، سرعت انتقال
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: ability to remain lucid in a crisis or emergency.
• sanity, clarity of mind; speed of decision making, resourcefulness
presence of mind is the ability to act quickly and sensibly in a difficult situation.
presence of mind is the ability to act quickly and sensibly in a difficult situation.
مترادف و متضاد
coolheadedness
Synonyms: calm, clearheadedness, coolness, patience
جملات نمونه
1. I'm glad she had the presence of mind to take down the car's registration number.
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که او حضور ذهن را داشت که شماره ثبت اتومبیل را پایین بیاورد
[ترجمه گوگل]من خوشحالم که حضور ذهن برای رد کردن شماره ثبت خودرو صورت گرفت
[ترجمه گوگل]من خوشحالم که حضور ذهن برای رد کردن شماره ثبت خودرو صورت گرفت
2. I had enough presence of mind not to mention my intention.
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی حواسم نبود که به قصد من اشاره نکند
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی حضور ذهن داشتم و قصد ندارم ذکر کنم
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی حضور ذهن داشتم و قصد ندارم ذکر کنم
3. The general's courage and presence of mind earned him deep admiration among the armymen.
[ترجمه ترگمان]شجاعت و حضور ذهن ژنرال او را تحسین می کرد
[ترجمه گوگل]شجاعت و حضور ذهن عموم او تحسین عمیق را در بین مردان مسلکی به دست آورد
[ترجمه گوگل]شجاعت و حضور ذهن عموم او تحسین عمیق را در بین مردان مسلکی به دست آورد
4. The child showed great presence of mind by grabbing the falling baby.
[ترجمه ترگمان]کودک با گرفتن نوزاد در حال افتادن، حضور بزرگ ذهن را نشان داد
[ترجمه گوگل]کودک با حضور در حال سقوط کودک، حضور فراوانی داشت
[ترجمه گوگل]کودک با حضور در حال سقوط کودک، حضور فراوانی داشت
5. The boy had the presence of mind to turn off the gas.
[ترجمه ترگمان]پسر حضور ذهن را داشت که گاز را خاموش کند
[ترجمه گوگل]این پسر برای دیدن خاموش کردن گاز حضور داشت
[ترجمه گوگل]این پسر برای دیدن خاموش کردن گاز حضور داشت
6. His courage/presence of mind deserted him.
[ترجمه ترگمان]شجاعت و حضور ذهن او را ترک کرده بود
[ترجمه گوگل]شجاعت او / حضور ذهن او را ترک کرد
[ترجمه گوگل]شجاعت او / حضور ذهن او را ترک کرد
7. But he had some presence of mind.
[ترجمه ترگمان]اما او حضور ذهن داشت
[ترجمه گوگل]اما او برخی از ذهنیت را داشت
[ترجمه گوگل]اما او برخی از ذهنیت را داشت
8. With his usual presence of mind he nipped back and picked up Sheldukher's hard copy map of the planet.
[ترجمه ترگمان]با حضور همیشگی اش، دوباره به عقب برگشت و نقشه سفت و سختی را از روی زمین برداشت
[ترجمه گوگل]با حضور معمول او ذهن او برگشت به عقب و برداشتن نقشه کپی Sheldukher از سیاره
[ترجمه گوگل]با حضور معمول او ذهن او برگشت به عقب و برداشتن نقشه کپی Sheldukher از سیاره
9. I had enough presence of mind left to feel sorry for him and was ready to intercede on his behalf.
[ترجمه ترگمان]کافی بود که برای او احساس تاسف کنم و حاضر بودم از طرف او شفاعت کنم
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی حضور ذهن را داشتم که برای او متاسفم و آماده بود از طرف او مداخله کند
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی حضور ذهن را داشتم که برای او متاسفم و آماده بود از طرف او مداخله کند
10. Now that Walter had the strength and presence of mind to be leading differently, the board somehow responded differently too.
[ترجمه ترگمان]حالا که والتر قدرت و حضور ذهن را به طرز متفاوتی رهبری می کرد، هییت مدیره به نوعی عکس العمل متفاوتی نشان می داد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر والتر توانایی و حضور ذهن را دارد که به طور متفاوتی رهبری کند، هیئت مدیره به نوعی به طور متفاوتی پاسخ داد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر والتر توانایی و حضور ذهن را دارد که به طور متفاوتی رهبری کند، هیئت مدیره به نوعی به طور متفاوتی پاسخ داد
11. Somehow I managed to have the presence of mind to photograph her going into the house.
[ترجمه ترگمان]به نوعی موفق شدم که حضور ذهن او را در حال رفتن به خانه داشته باشم
[ترجمه گوگل]به نحوی من توانستم حضور ذهن خود را برای عکس گرفتن از رفتن به خانه ببینم
[ترجمه گوگل]به نحوی من توانستم حضور ذهن خود را برای عکس گرفتن از رفتن به خانه ببینم
12. Indeed, she had scarcely enough presence of mind to return Sybil's bright smile and bid farewell to the genial innkeepers.
[ترجمه ترگمان]در واقع، به ندرت پیش می آمد که لبخند روشن و درخشان خود را پس بزند و با آن مسافرخانه دار خداحافظی کند
[ترجمه گوگل]در واقع او تا به حال به اندازه کافی حضور ذهن به بازگشت لبخند روشن Sybil بازگشت و به خداحافظی به innkeepers عمومی
[ترجمه گوگل]در واقع او تا به حال به اندازه کافی حضور ذهن به بازگشت لبخند روشن Sybil بازگشت و به خداحافظی به innkeepers عمومی
13. Koju had had the presence of mind to bribe a local policeman into accompanying us.
[ترجمه ترگمان]Koju حضور ذهن را داشت که به پلیس محلی رشوه دهد تا ما را همراهی کند
[ترجمه گوگل]کجو به ذهنم خطور کرده بود که یک پلیس محلی را رشوه دهد تا ما را همراهی کند
[ترجمه گوگل]کجو به ذهنم خطور کرده بود که یک پلیس محلی را رشوه دهد تا ما را همراهی کند
14. Fortunately we had the presence of mind to turn the radio on to another station before opening the door.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه قبل از باز کردن در، حضور ذهن را داشتیم که رادیو را روشن کنیم
[ترجمه گوگل]خوشبختانه حضور ذهن برای روشن کردن رادیو به ایستگاه دیگری قبل از باز کردن درب بود
[ترجمه گوگل]خوشبختانه حضور ذهن برای روشن کردن رادیو به ایستگاه دیگری قبل از باز کردن درب بود
15. Thanks to his presence of mind the passengers were saved.
[ترجمه ترگمان]به لطف حضور او مسافران نجات یافته بودند
[ترجمه گوگل]با توجه به حضور ذهن خود، مسافران نجات یافتند
[ترجمه گوگل]با توجه به حضور ذهن خود، مسافران نجات یافتند
پیشنهاد کاربران
براساس دیکشنری کمبریج:
the� ability �to make good �decisions �and to �act� quickly� and� calmly� in a�difficult �situation� or an �emergency
توانایی تصمیم گیری درست و عکس العمل سریع در مواقع مهم ، اضطراری
مثال:
When the� gunmen� came into the� bank, she �had� the �presence �of� mind �to �press �the� alarm
the� ability �to make good �decisions �and to �act� quickly� and� calmly� in a�difficult �situation� or an �emergency
توانایی تصمیم گیری درست و عکس العمل سریع در مواقع مهم ، اضطراری
مثال:
When the� gunmen� came into the� bank, she �had� the �presence �of� mind �to �press �the� alarm
حضور ذهن
کلمات دیگر: