کلمه جو
صفحه اصلی

destroying

انگلیسی به فارسی

از بین بردن، نابود کردن، خراب کردن، ویران کردن، کشتن، تباه کردن، ضایع کردن، فنا کردن، بر انداختن


جملات نمونه

1. countries at war should be stopped from destroying and wasting one another
به کشورهایی که با هم در جنگ هستند نباید اجازه داد یکدیگر را خراب و نابود بکنند.

پیشنهاد کاربران

نابود کردن خراب کردن

ویران کردن

خراب کردن ، ویران کردن

از بین بردن

نابود کردن

تخریب کردن

تباه کردن

خراب کردن

خراب کردن . . . تخریب کردن . . .

تخریب کردن - نابودکردن

ویــران کـــردن

نابود کردن خراب کردن از بین بردن

خراب ونابود کردن

صدمه


نابود کردن، خراب کردن، ویران کردن

معنای انگلیسی؛
aliminate - wip out - damage

قطع کردن

خراب کردن / تخریب کردن/ ویران کردن

از بین بردن
تخریب کردن

آسیب رساندن، خراب کردن

خراب کردن _ از بین بردن _ تخریب کردن _ نابود کردن

به فنا دادن

خراب

تخریب


ویران کردن_ تخریب کردن

تخریب کردن - نابود کردن - خراب کردن

نابود کردن، تخریب کردن، خراب کردن، از بین بردن

معنیش میشه/
نابود کردن. خراب کردن. تخریب کردن

درحال تخریب


کلمات دیگر: