مرمرها، سنگ مرمر، تیله، مهره، گلوله شیشهای، تیله بازی، رنگ ابری زدن، مرمرنماکردن
marbles
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• children's game played with marbles; sanity, sense of reality (slang)
جملات نمونه
1. to shoot marbles
تیله بازی کردن
2. lose one's marbles
(خودمانی) دیوانه شدن،به کله ی (کسی) زدن
3. the children were playing marbles
بچه ها تیله بازی می کردند.
4. go for all the marbles
(خودمانی) قمار بزرگ کردن،به امید سود زیاد ریسک کردن
5. he fashioned his statues out of the finest marbles
او تندیس های خود را از بهترین سنگ مرمر می ساخت.
6. Let's have a game of marbles.
[ترجمه ترگمان]بیا بازی تیله ها را شروع کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید یک بازی از سنگ مرمر داشته باشیم
[ترجمه گوگل]بیایید یک بازی از سنگ مرمر داشته باشیم
7. Drop a couple of marbles into the cup and watch the water spill over.
[ترجمه ترگمان]چند مهره به داخل فنجان بیاندازید و نشت آب را تماشا کنید
[ترجمه گوگل]زوج مرمر را به فنجان بریزید و آب پرتقال را تماشا کنید
[ترجمه گوگل]زوج مرمر را به فنجان بریزید و آب پرتقال را تماشا کنید
8. Ask them how the marbles could be used to make the book spin.
[ترجمه ترگمان]از آن ها بپرسید که چگونه تیله ها می توانند برای چرخاندن کتاب به کار روند
[ترجمه گوگل]از آنها بپرسید که چگونه می توان از ماربل ها برای ایجاد کتاب استفاده کرد
[ترجمه گوگل]از آنها بپرسید که چگونه می توان از ماربل ها برای ایجاد کتاب استفاده کرد
9. Alvin shot marbles in the road and had a brick lobbed at him by a little girl with whom he played.
[ترجمه ترگمان]الو ین مهره شطرنج را در جاده پرتاب کرد و با یک دختر کوچک که او بازی می کرد، محکم به طرف او پرتاب شد
[ترجمه گوگل]آلوین در جاده سنگ مرمر شبیه شده بود و یک دختر کوچک با او بازی میکرد
[ترجمه گوگل]آلوین در جاده سنگ مرمر شبیه شده بود و یک دختر کوچک با او بازی میکرد
10. Rosie at once scrambled to her feet, the marbles she had in her lap dropping and clattering over the polished wood floors.
[ترجمه ترگمان]رزی فورا از جایش بلند شد، تیله ها را روی زانوهایش گذاشته بود و تلق تلق کنان از کف چوبی صیقل خورده پایین می امد
[ترجمه گوگل]Rosie یک بار به پاهای خود، مارمولانی که او را در دامانش گذاشت و روی کف های چوبی جلا چوب زد، کوبید
[ترجمه گوگل]Rosie یک بار به پاهای خود، مارمولانی که او را در دامانش گذاشت و روی کف های چوبی جلا چوب زد، کوبید
11. Fill the transparent container to the brim with marbles.
[ترجمه ترگمان]ظرف شفاف را پر از تیله ها پر کنید
[ترجمه گوگل]ظرف شفاف را به مرز با سنگ مرمر پر کنید
[ترجمه گوگل]ظرف شفاف را به مرز با سنگ مرمر پر کنید
12. On the far side of the street, two boys were playing marbles.
[ترجمه ترگمان]در آن سوی خیابان، دو پسربچه مهره بازی می کردند
[ترجمه گوگل]در کنار خیابان، دو پسر بازی گرانبها را انجام دادند
[ترجمه گوگل]در کنار خیابان، دو پسر بازی گرانبها را انجام دادند
13. Willie Greene, his 4-year-old grandson, came to visit the ranch with a pocketful of marbles.
[ترجمه ترگمان]ویلی گرین، نوه ۴ ساله او، برای دیدن مزرعه با یک کیسه پر از تیله ها به مزرعه آمد
[ترجمه گوگل]ویلی گرین، نوه 4 ساله اش، با مزرعه ای از سنگ مرمر آشنا شد
[ترجمه گوگل]ویلی گرین، نوه 4 ساله اش، با مزرعه ای از سنگ مرمر آشنا شد
14. Is it full? Ask a volunteer to add sand to the container of marbles.
[ترجمه ترگمان]پر است؟ از یک داوطلب بخواهید تا ماسه را به ظرف مهره اضافه کند
[ترجمه گوگل]آیا پر است؟ از یک داوطلب درخواست کنید تا ماسه را به ظرفی از سنگ مرمر اضافه کنید
[ترجمه گوگل]آیا پر است؟ از یک داوطلب درخواست کنید تا ماسه را به ظرفی از سنگ مرمر اضافه کنید
پیشنهاد کاربران
عقل
Marbles یعنی تیله ها
کلمات دیگر: