کلمه جو
صفحه اصلی

diffusely


بتفصیل

انگلیسی به فارسی

به‌تفصیل


نفوذی


انگلیسی به انگلیسی

• in a wordy and rambling manner; in a widely scattered manner

جملات نمونه

1. There is another diffusely broadcasting group of neurons scattered along the centerline near the surface of the brain stem.
[ترجمه ترگمان]یک گروه رادیویی دیگر از نورون ها وجود دارند که در امتداد the در نزدیکی سطح ساقه مغز پخش شده اند
[ترجمه گوگل]گروه دیگری از نورونهای پخش شده پخش شده در امتداد خط مرکزی نزدیک سطح مغز مغز وجود دارد

2. As a result they diffract X-rays diffusely.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آن ها اشعه ایکس را از هم جدا می کنند
[ترجمه گوگل]در نتیجه آنها اشعه ایکس را به راحتی پراکنده می کنند

3. They are diffusely used in hotel, bar, swimming pool.
[ترجمه ترگمان]آن ها در هتل، بار، استخر شنا استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]آنها در هتل، نوار، استخر شنا مورد استفاده قرار می گیرند

4. Diffusely infiltrated in spinal marrow was found in 75 % LL and 80 % ML.
[ترجمه ترگمان]diffusely در مغز نخاع، در ۷۵ % LL و ۸۰ % ML یافت شد
[ترجمه گوگل]در مغز نخاعی نفوذی در 75٪ LL و 80٪ ML یافت شد

5. The distorted wave front of the light diffusely reflected from the rough surface is reconstructed by phase conjugation.
[ترجمه ترگمان]جبهه موج تحریف شده نور بازتاب شده از سطح ناهموار با الحاق فاز بازسازی می شود
[ترجمه گوگل]نور موج تخریب شده از نور منعکس شده از سطح خشن است که توسط جابجایی فاز بازسازی می شود

6. One of cerebral hemisphere is diffusely echogenic.
[ترجمه ترگمان]یکی از نیم کره مغزی diffusely echogenic است
[ترجمه گوگل]یکی از نیمکره های مغزی، نفوذی اکوژنیک است

7. Sometimes, fibrocystic changes produce a more diffusely lumpy breast.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، تغییرات فیبروسیست پستانی قلب lumpy diffusely را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، تغییرات فیبروکیستیک باعث ایجاد یک پستان پوسیدگی بیشتر می شود

8. The abdomen is diffusely tender.
[ترجمه ترگمان]شکم پر از شکم است
[ترجمه گوگل]شکم پراکنده است

9. The arteries were diffusely narrowed.
[ترجمه ترگمان]هر بار که arteries را باز می کردند،
[ترجمه گوگل]شریان ها به صورت diffusely تنگ شده بودند

10. Following Hamblin, a lot of scholars had criticized standard treatment of fallacies diffusely and continually.
[ترجمه ترگمان]پس از Hamblin، بسیاری از محققان از رفتار استاندارد of diffusely و پیوسته انتقاد کرده بودند
[ترجمه گوگل]به دنبال هامبلین، بسیاری از محققان به طور استاندارد درمان عارضه ها را به راحتی و به طور مداوم انتقاد می کردند

11. Conclusions Demyelinating pseudotumor is characterized by perivascular lymphocytes and diffusely distributed macrophages, while the lesion is usually observed with a texture of areosis change.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری Demyelinating pseudotumor با perivascular lymphocytes و diffusely توزیع شد در حالی که the معمولا با بافتی از تغییر areosis مشاهده می شود
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: پوسیدوتومور دیمیلیونیت با لنفوسیت های پریواسکولار و ماکروفاژهای پراکنده توزیع شده مشخص می شود در حالی که ضایعات معمولا با بافت تغییرات آنزیم مشاهده می شود

12. This is a more typical acute gastritis with a diffusely hyperemic gastric mucosa.
[ترجمه ترگمان]این یک gastritis حاد typical با a hyperemic gastric gastric است
[ترجمه گوگل]این یک گاستریت حاد معمول است که با مخاط مخاطی پریود شده است

13. Delayed scan, the hypodense edema ring enhanced and became isodense, or the abscess enhanced diffusely, the lesions became smaller and the colliquative necrosis area more obvious.
[ترجمه ترگمان]پس از بررسی به تاخیر افتاده، زنگ پر دار افزایش یافت و تبدیل به isodense شد، یا دمل افزایش یافت، این ضایعه کوچک تر شد و بافت مردگی در منطقه آشکارتر گشت
[ترجمه گوگل]اسکن رادیویی، حلقه ادمی هیپودنیز افزایش یافته و به صورت ایزودنیا تبدیل می شود، یا آبسه به صورت پراکنده افزایش می یابد، ضایعات کوچکتر می شوند و منطقه نکرزی عضله آشکار می شود

14. Results: The patients with vertebral myeloma, the adnexal bones were diffusely invaded, which were patch and nodosity. The form of adnexal bone was normal or rare mass.
[ترجمه ترگمان]نتایج: بیماران with myeloma، استخوان adnexal مورد هجوم diffusely قرار گرفتند که patch و nodosity بودند شکل استخوان adnexal طبیعی یا کمیاب بود
[ترجمه گوگل]یافته ها: بیماران مبتلا به میلوم مهره، استخوان های استخوانی به طور گسترده ای در معرض حمله قرار گرفتند شکل استخوان adnexal توده طبیعی یا نادر بود

پیشنهاد کاربران

به طور مبهمی، به طور آشفته ، به طور گسترده ای

رونده . پیوسته
مثلا تنگ شدگی ناشی از آترواسکلروسیس نقطه ای است و تنگ شدگی در طول کوچکی رخ میدهد. حال اگر این تنگ شدگی ادامه دار باشد و طول زیادی تنگ شود و حتی این تنگ شدگی ادامه یابد و انشعابات هم تنگ شوند به این نوع تنگ شدگی و به این حالت دیفیوسلی می گویند.
تنگ شدگی رونده است ، ادامه دار هست. نقطه ای و مقطعی نیست.
همین معنا را برای دیفیوسلی بسط دهید.


کلمات دیگر: