کلمه جو
صفحه اصلی

protean


معنی : گوناگون، متلون، شکل پذیر
معانی دیگر : (p بزرگ) وابسته به یا همانند پروتیوس (proteus)، (زیست شناسی) پروتیان (که از اثر آب یا آنزیم یا اسید بر پروتئین ها به وجود می آیند)، شبیه proteus، متغیر

انگلیسی به فارسی

شبیه Proteus ، متغیر، شکل پذیر، گوناگون، متلون


پروتئین، گوناگون، شکل پذیر، متلون


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: easily changing form or character; variable or versatile.

- Plastic is a protean substance.
[ترجمه ترگمان] پلاستیک یک ماده protean است
[ترجمه گوگل] پلاستیک مواد پروتئین است

(2) تعریف: (cap.) of, concerning, or resembling Proteus.

• easily changing form; having various forms

مترادف و متضاد

گوناگون (صفت)
variant, varied, pied, various, diverse, multiple, miscellaneous, multifarious, protean, varicolored, varicoloured, variform

متلون (صفت)
erratic, mercurial, fickle, freakish, instable, particolored, particoloured, protean

شکل پذیر (صفت)
protean, shapeable

جملات نمونه

1. He is a protean stylist who can move from blues to ballads and grand symphony.
[ترجمه ترگمان]او یک متخصص مد protean است که می تواند از افسردگی به اشعار و سمفونی بزرگ حرکت کند
[ترجمه گوگل]او یک سبک پروتئین است که می تواند از بلوز به صداهای بلند و سمفونی بزرگ تبدیل شود

2. He loved to show off his protean talent.
[ترجمه ترگمان]اون عاشق این بود که استعداد protean رو نشون بده
[ترجمه گوگل]او دوست داشت که استعداد پروتئین خود را نشان دهد

3. Elga Group has changed its name to Protean and has acquired Carbolite, the electric furnace and oven specialist.
[ترجمه ترگمان]گروه Elga نام خود را به Protean تغییر داده و Carbolite، کوره الکتریکی و متخصص فر را کسب کرده است
[ترجمه گوگل]گروه Elga نام خود را به پروتئان تغییر داده است و کاربولیت، کوره الکتریکی و کوره را به دست آورده است

4. Clinton has been too protean to entirely satisfy either.
[ترجمه ترگمان]کلینتون بیش از آن متعهد بوده است که به طور کامل قانع شود
[ترجمه گوگل]کلینتون بیش از حد محافظت کرده است

5. Even in its protean state, however, it would make the business of feeding off her protracted and tiring.
[ترجمه ترگمان]با این حال، حتی در حالت protean، کار تامین غذای طولانی و خسته کننده او را به پایان می رساند
[ترجمه گوگل]با این حال، حتی در حالت پروتئین او، کسب و کار از تغذیه طولانی و خسته کننده خود را می کند

6. Consistent with the protean nature of migraine, there are many exceptions to this generalization.
[ترجمه ترگمان]سازگار با ماهیت protean میگرن، موارد استثنایی بسیاری برای این تعمیم وجود دارد
[ترجمه گوگل]مطابق با ماهیت پروتئین میگرن، استثنائات زیادی در این تعریف وجود دارد

7. The witness' protean tactics under cross-examination gave the impression that he was untrustworthy.
[ترجمه ترگمان]شاهد یک تاکتیک protean زیر نظر گرفته بود که او غیرقابل اعتمادی است
[ترجمه گوگل]تاکتیک های پروتئین شاهد تحت معاینه متقابل، این تصور را می پذیرفت که او غیر قابل اعتماد بود

8. Sri Lanka is a protean and wonderful paradise.
[ترجمه ترگمان]سری لانکا یک بهشت و بهشت شگفت انگیز است
[ترجمه گوگل]سریلانکا یک روستای زیبا و پرطرفدار است

9. The eyes themselves were of that baffling protean gray which is never twice the same.
[ترجمه ترگمان]چشمانشان از آن یک رنگ خاکستری روشن بود که هرگز دو برابر آن دو برابر نشده بود
[ترجمه گوگل]چشمان خودشان این بود که پروتئین خاکستری غمگین است که هرگز دو برابر نیست

10. Of popular group Protean make a lot of popular design instants are become yesterday chrysanthemum.
[ترجمه ترگمان]از بین گروه های مردمی، instants های طراحی محبوب روز گذشته chrysanthemum می شوند
[ترجمه گوگل]از گروه محبوب پروتئان، بسیاری از لحظات طراحی محبوب تبدیل می شود گل داودی دیروز

11. For all of Nansen's protean accomplishments, it was the harrowing journey of the Fram between 1893 and 1896 that gave his life story real drama.
[ترجمه ترگمان]برای تمام دستاوردهای protean Nansen، این سفر دلخراش بین سال های ۱۸۹۳ و ۱۸۹۶ بود که داستان زندگی اش را به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]برای تمام دستاوردهای پروان ننسن، این سفر جنجالی فرام بود که بین سالهای 1893 و 1896 اتفاق افتاد که داستان زندگی او داستان واقعی را به نمایش گذاشت

12. The weather becomes protean due to the pollution's influence of long duration.
[ترجمه ترگمان]آب و هوا ناشی از تاثیر آلودگی طولانی مدت است
[ترجمه گوگل]آب و هوا به علت تاثیرات آلودگی طولانی مدت بر سلامت بدن تاثیر می گذارد

13. Yet in protean China, one constant is that opposing the Communist state brings a mailed fist.
[ترجمه ترگمان]با این حال در چین، یک ثابت این است که مخالفت با دولت کمونیست یک مشت پست به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]با این حال، در پروتئین چین، یک ثابت است که مخالفت با دولت کمونیستی، یک مشت پست ارسال می کند

14. The scientists identified a protean protein that inactivates the flu virus before it can mutate.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان یک پروتئین protean را شناسایی کرده اند که ویروس آنفلوآنزای خوکی را قبل از این که بتواند جهش کند شناسایی کرده است
[ترجمه گوگل]دانشمندان یک پروتئین پروتئینی را شناسایی کردند که ویروس آنفلوآنزا را غیر فعال می کند قبل از اینکه بتواند آن را تغییر دهد

15. A remarkably protean actor, Alec Guinness could take on any role.
[ترجمه ترگمان]یک بازیگر remarkably به نام الک گینس می تواند هر نقشی را ایفا کند
[ترجمه گوگل]آلک گینس، بازیگر برجستۀ پروتئین، می تواند نقش مهمی ایفا کند

پیشنهاد کاربران

متغیر
it is difficult to comprehend the
whole of this protean subject
درک تمام این موضوع متغیر دشوار است.


گونه پذیر

تغییرپذیر

تطبیق پذیر - همه فن حریف
syn:versatile

همه فن حریف، چندمنظوره، گوناگون، متلون، شکل پذیر

گونه گون شونده


کلمات دیگر: