کلمه جو
صفحه اصلی

benignly

انگلیسی به فارسی

خوشبختانه


انگلیسی به انگلیسی

• in a kind manner, generously

جملات نمونه

1. he smiled benignly at his guests
با مهربانی به مهمانان خود لبخند زد.

2. The policeman smiled benignly at the motorist.
[ترجمه ترگمان]پلیس به آرامی به راننده لبخند زد
[ترجمه گوگل]پلیس خوش شانس به راننده لبخند زد

3. I just smiled benignly and stood back.
[ترجمه ترگمان]به آرامی لبخند زدم و به عقب برگشتم
[ترجمه گوگل]من فقط خوشبختانه لبخند زدم و ایستادم

4. The face smiled benignly at him.
[ترجمه ترگمان]چهره خندان به او لبخند می زد
[ترجمه گوگل]صورتش به خوبی به او لبخند زد

5. But combinations of other controls which are viewed benignly may very easily lead to similar effects.
[ترجمه ترگمان]اما ترکیبات دیگر کنترل ها که به صورت متفاوت دیده می شوند، ممکن است به راحتی منجر به تاثیرات مشابه شوند
[ترجمه گوگل]اما ترکیبی از کنترل های دیگر که به راحتی مشاهده می شود، به راحتی می تواند به اثرات مشابه منجر شود

6. Everyone has to benignly help people in distress.
[ترجمه ترگمان]هر کسی باید به طور مرتب به مردم در پریشانی کمک کند
[ترجمه گوگل]هر کس باید به آسانی به افراد دچار ناراحتی کمک کند

7. Students of corporate governance view them less benignly.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزانی که حاکمیت شرکتی دارند، آن ها را به سبک تری تلقی می کنند
[ترجمه گوگل]دانشجویان شرکت های دولتی نسبت به آنها خوشبین ترند

8. Unlike that benignly daft creature, this real-life surgeonfish in Indonesia carries a sharp retractable blade of bone near the base of its tail.
[ترجمه ترگمان]برخلاف آن موجود مهربان، این موجود زنده در اندونزی، یک تیغه تیز قابل جمع شدن استخوان را در نزدیکی دم خود حمل می کند
[ترجمه گوگل]این جراح واقعی جراح در اندونزی بر خلاف موجودات خوش تیپ وحشی، دارای تیغه تیز جمع کننده ای از استخوان در نزدیکی پای دم است

9. Even if events unfold so benignly, however, Britain's discourse on the euro crisis remains alarming.
[ترجمه ترگمان]با این حال، حتی اگر وقایع چنان مرتب شوند، گفتمان بریتانیا بر روی بحران یورو هشدار دهنده باقی می ماند
[ترجمه گوگل]با این حال، حتی اگر رویدادها به خوبی ظاهر شوند، گفتمان بریتانیا در مورد بحران یورو هشدار دهنده است

10. Unlike that benignly daft creature, this real-life surgeonfish in Indonesia carries a sharp retractable blade of bone near the b.
[ترجمه ترگمان]برخلاف آن موجود دوست داشتنی، این زندگی واقعی در اندونزی یک تیغه تیز قابل جمع شدن استخوان در نزدیکی (b)دارد
[ترجمه گوگل]این جراح واقعی در اندونزی بر خلاف موجودات خوش خیم دفاعی، دارای تیغه تیز جمع کننده ای از استخوان در نزدیکی ب است

11. This drug is benignly soporific.
[ترجمه ترگمان]این دارو به آرامی خواب آور است
[ترجمه گوگل]این دارو خوشخیم است

12. It was an educational revolution that was well-meant, benignly inspired by concern for our children and apparently, endorsed by some of greatest minds of our age.
[ترجمه ترگمان]این یک انقلاب آموزشی بود که به خوبی با توجه به توجه به کودکانمان و ظاهرا توسط برخی از بزرگ ترین ذهن های ما تایید شده بود
[ترجمه گوگل]این یک انقلاب آموزشی بود که به خوبی به معنی، خوشبختانه با نگرانی برای فرزندان ما الهام گرفته و ظاهرا، توسط برخی از بزرگترین ذهن عصر ما تایید شده است

13. It was an educational revolutional revolution that was well-meant, benignly inspired by concern for our children and apparently, endorsed by some of the greatest minds of our age.
[ترجمه ترگمان]این یک انقلاب فرهنگی آموزشی بود که به خوبی به معنای آن بود، با توجه به توجه به فرزندان ما و ظاهرا توسط برخی از بزرگ ترین ذهن های عصر ما تایید شده بود
[ترجمه گوگل]این یک انقلاب انقلابی آموزشی بود که به خوبی به معنی، به طور خوشهای الهام از نگرانی برای کودکان ما و ظاهرا، تایید شده توسط برخی از بزرگترین ذهن عصر ما است

پیشنهاد کاربران

با مهربانی


کلمات دیگر: