با شکوه، با دبدبه، با تجمل، با طمطراق، با اب وتاب، بطور غلنبه
pompously
با شکوه، با دبدبه، با تجمل، با طمطراق، با اب وتاب، بطور غلنبه
انگلیسی به انگلیسی
• arrogantly, with conceit; haughtily, proudly
جملات نمونه
1. Robin said pompously that he had an important business appointment.
[ترجمه ترگمان]رابین با تاکید گفت که اون یه قرار ملاقات مهم داره
[ترجمه گوگل]رابین به طرز شگفت آوری گفت که او یک انتصاب مهم کسب و کار داشته است
[ترجمه گوگل]رابین به طرز شگفت آوری گفت که او یک انتصاب مهم کسب و کار داشته است
2. One bird strutted pompously; another crawled into a corner to die.
[ترجمه ترگمان]یک پرنده با حالتی متکبرانه در گوشه ای خزید و یکی دیگر از آن ها به گوشه ای خزید تا بمیرد
[ترجمه گوگل]یک پرنده به شدت در حال حرکت است دیگر به گوشه ای میرود که میمیرد
[ترجمه گوگل]یک پرنده به شدت در حال حرکت است دیگر به گوشه ای میرود که میمیرد
3. While her colleagues pompously assemble public forums, she informs the police.
[ترجمه ترگمان]او به پلیس اطلاع می دهد که در حالی که همکاران او فروم های عمومی را مرتب می کنند
[ترجمه گوگل]او به پلیس اطلاع می دهد در حالی که همکارانش به طور گسترده در مجمع عمومی شرکت می کنند
[ترجمه گوگل]او به پلیس اطلاع می دهد در حالی که همکارانش به طور گسترده در مجمع عمومی شرکت می کنند
4. This hostile became so habitual that Nike pompously formed a contrapositive section for this rank only.
[ترجمه ترگمان]این دشمنی چنان عادی شد که نایک یک بخش contrapositive برای این رتبه درست کرد
[ترجمه گوگل]این خصمانه چنان عادت کرده بود که نایک یک بخش مخالف را فقط برای این رتبه تشکیل داد
[ترجمه گوگل]این خصمانه چنان عادت کرده بود که نایک یک بخش مخالف را فقط برای این رتبه تشکیل داد
5. The man sat down very pompously. Whenever he asked a question, each one tried to outdo the others in answering him, which prompted him to hold up his hand and say, "One person answering is enough. "
[ترجمه ترگمان]مرد با کمال تعجب نشست هر وقت از یک سوال می پرسید، هر کدام سعی می کردند از دیگران در پاسخ دادن به او استفاده کنند، و این امر او را بر آن داشت که دست خود را نگه دارد و بگوید: \" پاسخ یک نفر کافی است \"
[ترجمه گوگل]این مرد خیلی زود از خواب بیدار شد هر زمان که یک سوال پرسید، هر کدام سعی داشتند دیگران را در پاسخ دادن به او سوءاستفاده کنند، که باعث شد او دستش را بگیرد و بگوید: �یک نفر پاسخ دادن به اندازه کافی است '
[ترجمه گوگل]این مرد خیلی زود از خواب بیدار شد هر زمان که یک سوال پرسید، هر کدام سعی داشتند دیگران را در پاسخ دادن به او سوءاستفاده کنند، که باعث شد او دستش را بگیرد و بگوید: �یک نفر پاسخ دادن به اندازه کافی است '
6. Pompously dogmatic or self-important; pretentious.
[ترجمه ترگمان]متعصب و خود دارای اهمیت است، متظاهر است
[ترجمه گوگل]به طور انحصاری داستانی یا خودمحور؛ ظالمانه
[ترجمه گوگل]به طور انحصاری داستانی یا خودمحور؛ ظالمانه
7. He pompously described his achievements.
[ترجمه ترگمان]او achievements خود را با غرور تعریف کرد
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشیانه دستاوردهای او را شرح داد
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشیانه دستاوردهای او را شرح داد
8. He is the exemplary modernizing figure whose works are pompously taught as avant-garde texts that open new horizons for Arab youths.
[ترجمه ترگمان]او نمونه مدرن سازی نمونه است که آثار آن به عنوان متون آوانگارد تربیت می شوند که افق های جدیدی را برای جوانان عرب باز می کنند
[ترجمه گوگل]او نمونه ی مدرنیستی است که آثار آن به صورت متفاوتی به عنوان متون آوانگارد تدریس می شوند که افق های جدید را برای جوانان عرب باز می کند
[ترجمه گوگل]او نمونه ی مدرنیستی است که آثار آن به صورت متفاوتی به عنوان متون آوانگارد تدریس می شوند که افق های جدید را برای جوانان عرب باز می کند
9. It was there that the opening of the resort was pompously celebrated by the Emperor's family on January 190
[ترجمه ترگمان]در همان جا بود که در روز ۱۹۰ ژانویه، مراسم گشایش این اقامتگاه توسط خانواده امپراطور مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]آنجا بود که افتتاح این کمپانی در ژانویه 190 میلادی توسط خانواده امپراتور جشن گرفته شد
[ترجمه گوگل]آنجا بود که افتتاح این کمپانی در ژانویه 190 میلادی توسط خانواده امپراتور جشن گرفته شد
پیشنهاد کاربران
مغرورانه
کلمات دیگر: