کلمه جو
صفحه اصلی

talk out


به تفصیل درباره ی چیزی کنکاش کردن یا مذاکره کردن، بوسیله بحک شفاهی موضوعی را روشن کردن، مطرح مذاکره قرار دادن

انگلیسی به فارسی

بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن، مطرح مذاکره قرار دادن


جملات نمونه

1. If you two don't talk out the differences between you, it'll be very difficult for you to continue working together.
[ترجمه ترگمان]اگر شما دو نفر از تفاوت های بین شما حرف نزنید، برای شما خیلی سخت خواهد بود که با هم کار خود ادامه بدهید
[ترجمه گوگل]اگر دو نفر از تفاوت بین شما صحبت نکنند، شما برای ادامه کار با هم بسیار مشکل خواهید بود

2. They should sit down to talk out their differences.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید بنشینند و اختلافاتشان را حل کنند
[ترجمه گوگل]آنها باید بنشینند تا اختلافات خود را بیان کنند

3. Talk out your problems. Do not keep them bottled up.
[ترجمه ترگمان] با مشکلاتت حرف بزن اونا رو در بطری نگه ندار
[ترجمه گوگل]مشکلات خود را بیان کنید آنها را بطری نگذارید

4. We need to talk out the issue with the others before making a decision.
[ترجمه ترگمان]ما باید قبل از تصمیم گیری درباره مساله با دیگران صحبت کنیم
[ترجمه گوگل]قبل از تصمیم گیری باید این مسئله را با دیگران در میان بگذاریم

5. Also this week: Ben and Mandy talk out of turn while Luke is listening.
[ترجمه ترگمان]در ضمن این هفته: بن و مندی از وقتی که لوک گوش می کنه حرف می زنن
[ترجمه گوگل]همچنین این هفته بن و مندی از نوبت به گوش می رسد در حالی که لوقا گوش می دهد

6. Our aim is to talk out a settlement regime that will satisfy both of our interests.
[ترجمه ترگمان]هدف ما صحبت کردن با رژیم توافقی است که هر دو منافع ما را برآورده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هدف ما این است که یک رژیم حل و فصل کنیم که هر دو منافع ما را برآورده سازد

7. You should always talk out your problems with someone you trust.
[ترجمه ترگمان]تو همیشه باید مشکلاتت رو با کسی که بهش اعتماد داری حرف بزنی
[ترجمه گوگل]شما همیشه باید با کسی که به آن اعتماد دارید صحبت کنید

8. They all encouraged her to talk out her anxieties.
[ترجمه ترگمان]همه او را تشویق می کردند تا درباره نگرانی های او حرف بزند
[ترجمه گوگل]همه آنها را تشویق کرد تا از اضطرابهایش سخن بگوید

9. If a woman can talk out of the two sides of her mouth at the same time, a great deal will be said on both sides.
[ترجمه ترگمان]اگر یک زن می تواند هم زمان از دو طرف دهانش حرف بزند، در هر دو طرف معامله بزرگی انجام خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر زن بتواند همزمان از دو طرف دهان او صحبت کند، در هر دو طرف یک معامله بزرگ صورت خواهد گرفت

10. They should sit down talk out their differences.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید بنشینند و اختلافاتشان را حل کنند
[ترجمه گوگل]آنها باید از اختلافات خود صحبت کنند

11. Parents should also encourage their to talk out loud about things they are doing.
[ترجمه ترگمان]والدین نیز باید آن ها را تشویق کنند که در مورد کارهایی که انجام می دهند با صدای بلند صحبت کنند
[ترجمه گوگل]والدین نیز باید آنها را تشویق کنند با صدای بلند درباره چیزهایی که انجام می دهند صحبت کنند

12. Don't talk out of your hat! You couldn't possibly have got here in only half an hour.
[ترجمه ترگمان]از کلاهت حرف نزن! احتمالا تا نیم ساعت دیگر نمی توانی به اینجا بیایی
[ترجمه گوگل]از کلاه خود صحبت نکنید! شما نمیتوانید در نیم ساعت فقط در اینجا داشته باشید

13. Instead, users talk out controversies online, and only rarely pull the plug on someone. As Mr.
[ترجمه ترگمان]در عوض، کاربران بحث ها را به صورت آنلاین انجام می دهند و به ندرت ممکن است کسی را جلب کند به عنوان آقای …
[ترجمه گوگل]در عوض، کاربران از بحث در اینترنت استفاده می کنند و تنها به ندرت پلاگین را برای کسی می کشند به عنوان آقای

14. Talk out your problems, do not keep them inside.
[ترجمه ترگمان]با مشکلات خود صحبت کنید، آن ها را در داخل نگه ندارید
[ترجمه گوگل]از مشکلات خود صحبت کنید، آنها را در داخل نگه ندارید

پیشنهاد کاربران

بحث کردن

Let's talk this out بیا با صحبت کردن این موضوع رو حل کنیم

talk into یعنی ترغیب کردن و مجاب کردن = persuade
talk out یعنی منصرف کردن ( با حرف اضافه of میاد ) = dissuade
مثال:
I wanted to go abroad to continue my studies but my father talked me out of it
میخواستم برای ادامه تحصیل به خارج برم، ولی پدرم منو منصرف کرد
at the party, I talked my friends out of backbiting about others
توی مهمونی، دوستانم را از غیبت کردن پشت سر دیگران منصرف کردم.


کلمات دیگر: