کلمه جو
صفحه اصلی

ingrate


معنی : نمک ناشناس، ناسپاس، حق ناشناس
معانی دیگر : (مهجور) رجوع شود به: ungrateful، ظلم کردن بر، تعدی کردن، فشار وارد اوردن بر، نمک ناشناسی کردن

انگلیسی به فارسی

درگیر شدن، نمک ناشناس، ناسپاس، حق ناشناس


ظلم کردن بر، تعدی کردن، فشار وارد آوردن بر، نمک ناشناسی کردن


ناسپاس، نمک ناشناس، ناشکر، حق ناشناس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an ungrateful person.

- I don't know why his uncle continues to shower gifts on that ingrate!
[ترجمه ترگمان] نمی دانم چرا عمویش به خاطر این ingrate، هدایایی به او داده است!
[ترجمه گوگل] من نمی دانم چرا عموی خود را به دوش گرفتن هدیه ای که در آن خورده است ادامه می دهد!

• ungrateful person
ungrateful (archaic)

مترادف و متضاد

Synonyms: thankless person, self-seeker, bounder


نمک ناشناس (اسم)
ingrate

ناسپاس (صفت)
recreant, disloyal, ungrateful, ingrate, thankless

حق ناشناس (صفت)
ungrateful, ingrate, thankless

ungrateful person


جملات نمونه

1. It would take an ingrate great courage to work on ways to dispel such measures.
[ترجمه ترگمان]این کار باعث خواهد شد که این کار بر روی راه هایی برای برطرف کردن چنین اقداماتی کارساز باشد
[ترجمه گوگل]این شجاعت بسیار خوبی برای کار بر روی راه هایی برای برطرف کردن چنین اقداماتی خواهد داشت

2. Ingrate! a woman who laughs is such a good thing!
[ترجمه ترگمان]ای ناسپاس! زنی که می خندد خیلی خوب است!
[ترجمه گوگل]مشروب خوردن یک زن که می خندد چنین چیز خوبی است!

3. This ingrate attitude and the unhealthy consumption negatively impact.
[ترجمه ترگمان]این نگرش ingrate و مصرف ناسالم تاثیر منفی دارد
[ترجمه گوگل]این نگرش منفی و مصرف ناسالم منفی است

4. They are sometimes accused of bankrolling an ingrate—the American government—which says thanks by grumbling about the yuan.
[ترجمه ترگمان]آن ها گاهی به حمایت مالی یک ingrate - دولت آمریکا متهم می شوند - که با غرولند درباره یوآن می گوید
[ترجمه گوگل]آنها گاهی اوقات متهم به شرکت در ورشکستگی می شوند - دولت آمریکا - که به لطف یورش به یوآن می گوید

5. I will never make friends with such an ingrate again.
[ترجمه ترگمان]من دیگر هرگز با چنین an دوستی نخواهم کرد
[ترجمه گوگل]من هرگز با چنین انگیزه ای دوست نخواهم داشت

6. Thanksgiving is a small German, ingrate is evil.
[ترجمه ترگمان]شکرگزاری یک آلمانی کوچک و ingrate است
[ترجمه گوگل]شکرگزاری یک آلمانی کوچک است، اشتیاق بد است

7. How could you be so ungrateful! Ingrate!
[ترجمه ترگمان]چه طور ممکن است این قدر نمک نشناس باشی! ای ناسپاس!
[ترجمه گوگل]چگونه می توانستم خیلی نادان باشم مشروب خوردن

8. That ingrate burned me up. Recommend this article. . .
[ترجمه ترگمان] اون ingrate منو سوزوند در مورد این مقاله
[ترجمه گوگل]این غریب من را سوزاند توصیه این مقاله

9. He's such an ingrate.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی ingrate
[ترجمه گوگل]او چنین سازنده است

10. Conservative propagandists have sold taxpayers on the notion that welfare recipients are ingrates dependent on wasteful programs perpetuating idleness.
[ترجمه ترگمان]مبلغان محافظه کار مالیات دهندگان را در این زمینه به فروش رسانده اند که دریافت کنندگان رفاهی وابسته به برنامه های wasteful و idleness هستند
[ترجمه گوگل]تبلیغ کنندگان محافظه کار مالیات دهندگان را به این مفهوم درآورده اند که دریافت کنندگان رفاه وابسته به برنامه های هدر رفته ای هستند که بیدلیل را ادامه می دهند

11. Every time I fill a vacant office, I make ten malcontent and one ingrate.
[ترجمه ترگمان]هر دفعه که یه دفتر خالی رو پر می کنم، ده تا یاغی و یه ingrate درست می کنم
[ترجمه گوگل]هر زمان که یک دفتر خالی را پر میکنم، من ده نفر را ناراحت میکنم و یک نفر را میبینم

12. She gathered her belongings and headed to the gate, refusing to look back at the ingrate thief.
[ترجمه ترگمان]او وسایلش را جمع کرد و به سمت دروازه رفت و از نگاه کردن به آن دزد ingrate خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او دارایی های خود را جمع آوری کرد و به دروازه می رفت و حاضر به بازرسی از دزدی نشد

13. Too late to apologize, she realized with grief, that she was the rude one, the ingrate, the thief.
[ترجمه ترگمان]او با اندوه متوجه شد که برای عذرخواهی خیلی دیر شده است، این زن گستاخ، the و دزد است
[ترجمه گوگل]او دچار عذاب وجدان شد و با غم و اندوه متوجه شد که او یک فرد بی رحمانه، غریبه، دزد است

14. She gathered her belongings and headed to the gate, refusing to look back at the thieving ingrate.
[ترجمه ترگمان]او وسایلش را جمع کرد و به سمت دروازه رفت، و از نگاه کردن به thieving ingrate خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او دارایی های خود را جمع آوری کرد و به دروازه هدایت می کرد، و حاضر به بازنگری در قتل دزد نیست

پیشنهاد کاربران

شخص نمک نشناس


کلمات دیگر: