1- تقصیرکار، مقصر، گناهکار، رمژکدار، مانیدکار، 2- سرگردان، بدون چاره، در آغاز، در ابتدا، در آغاز کار
at first
1- تقصیرکار، مقصر، گناهکار، رمژکدار، مانیدکار، 2- سرگردان، بدون چاره، در آغاز، در ابتدا، در آغاز کار
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: on the first occasion or in the beginning.
- At first, I really liked my job, but now I'm not happy with it.
[ترجمه ترگمان] در ابتدا، من واقعا از شغلم خوشم امده، اما حالا از این موضوع خوشحال نیستم
[ترجمه گوگل] در ابتدا، من واقعا کار خود را دوست داشتم، اما در حال حاضر من از آن خوشحال نیستم
[ترجمه گوگل] در ابتدا، من واقعا کار خود را دوست داشتم، اما در حال حاضر من از آن خوشحال نیستم
- It is hard to use a computer at first.
[ترجمه ترگمان] استفاده از کامپیوتر در ابتدا مشکل است
[ترجمه گوگل] در ابتدا سخت است که از یک رایانه استفاده کنید
[ترجمه گوگل] در ابتدا سخت است که از یک رایانه استفاده کنید
• at the beginning
جملات نمونه
1. Judge not of men and things at first sight.
[ترجمه ترگمان]قاضی نه از مردها و این جور چیزها
[ترجمه گوگل]در نگاه اول از مردان و چیزهای دیگر قضاوت نکنید
[ترجمه گوگل]در نگاه اول از مردان و چیزهای دیگر قضاوت نکنید
2. Don’t judge men or things at first sight.
[ترجمه ترگمان]در نظر اول درباره مردها و چیزهایی قضاوت نکن
[ترجمه گوگل]مردان و چیزها را در نگاه اول قضاوت نکنید
[ترجمه گوگل]مردان و چیزها را در نگاه اول قضاوت نکنید
3. If at first you don't succeed try, try and try again.
[ترجمه ترگمان]اگر در ابتدا موفق نشوید، سعی کنید دوباره امتحان کنید
[ترجمه گوگل]اگر ابتدا سعی نکنید، سعی کنید و دوباره امتحان کنید
[ترجمه گوگل]اگر ابتدا سعی نکنید، سعی کنید و دوباره امتحان کنید
4. If at first you don't succeed, try, try again.
[ترجمه ترگمان]اگر در ابتدا موفق نشی، سعی کن، دوباره سعی کن
[ترجمه گوگل]اگر در ابتدا موفق نشدید، سعی کنید، دوباره امتحان کنید
[ترجمه گوگل]اگر در ابتدا موفق نشدید، سعی کنید، دوباره امتحان کنید
5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
6. Judge not of men and thing at first sight.
[ترجمه ترگمان]در نظر اول قاضی و مرد نیستند
[ترجمه گوگل]در نگاه اول از مردان و چیزهای دیگر قضاوت نکنید
[ترجمه گوگل]در نگاه اول از مردان و چیزهای دیگر قضاوت نکنید
7. It was love at first sight.
[ترجمه ترگمان]عشق در نگاه اول بود
[ترجمه گوگل]عشق در نگاه اول بود
[ترجمه گوگل]عشق در نگاه اول بود
8. They fell in love at first glance.
[ترجمه ترگمان]در نگاه اول عاشق شدند
[ترجمه گوگل]آنها در نگاه اول عشق ورزیدند
[ترجمه گوگل]آنها در نگاه اول عشق ورزیدند
9. He was cross at first, but later he relented.
[ترجمه ترگمان]اول صلیب کشید، اما بعد نرم شد
[ترجمه گوگل]او در ابتدا صلیب بود، اما بعد از آن او را تحمل کرد
[ترجمه گوگل]او در ابتدا صلیب بود، اما بعد از آن او را تحمل کرد
10. Love at first sight.
[ترجمه ترگمان]عشق در نگاه اول
[ترجمه گوگل]عشق در نگاه اول
[ترجمه گوگل]عشق در نگاه اول
11. At first there was a lack of trust between them.
[ترجمه ترگمان]ابتدا عدم اعتماد به آن ها وجود داشت
[ترجمه گوگل]ابتدا کمبود اعتماد بین آنها وجود داشت
[ترجمه گوگل]ابتدا کمبود اعتماد بین آنها وجود داشت
12. At first, they refused to sign the agreement, but they caved in when they heard another firm was being approached.
[ترجمه ترگمان]ابتدا، آن ها از امضای قرارداد خودداری کردند، اما زمانی که صدای نزدیک شدن یک شرکت دیگر را شنیدند، تسلیم شدند
[ترجمه گوگل]در ابتدا، آنها از امضای توافقنامه اجتناب کردند، اما زمانی که شنیده می شد، یک شرکت دیگر در حال نزدیک شدن بود، در آنجا غرق شدند
[ترجمه گوگل]در ابتدا، آنها از امضای توافقنامه اجتناب کردند، اما زمانی که شنیده می شد، یک شرکت دیگر در حال نزدیک شدن بود، در آنجا غرق شدند
13. At first, he was really scared.
[ترجمه ترگمان]اولش خیلی ترسیده بود
[ترجمه گوگل]در ابتدا او واقعا ترسید
[ترجمه گوگل]در ابتدا او واقعا ترسید
14. At first I felt very resentful and angry about losing my job.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا خیلی ناراحت و عصبانی بودم که شغلم را از دست می دادم
[ترجمه گوگل]در ابتدا احساس کردم بسیار ناراحت و عصبانی در مورد از دست دادن کار من است
[ترجمه گوگل]در ابتدا احساس کردم بسیار ناراحت و عصبانی در مورد از دست دادن کار من است
پیشنهاد کاربران
اوایل - اولش
کلمات دیگر: