کلمه جو
صفحه اصلی

confines


مرز,حد,مرزمشترک

انگلیسی به فارسی

محدود می شود، محدوده، حد، محدود کردن، منحصر کردن، بستری کردن


انگلیسی به انگلیسی

• borders, limits, boundaries

جملات نمونه

1. the confines of the park
حدود و ثغور پارک

2. beyond the confines of human knowledge
آن سوی مرزهای دانش بشری

3. within the confines of the university
در محدوده ی دانشگاه

4. This is outside the confines of human knowledge.
[ترجمه ترگمان]این خارج از محدوده دانش بشری است
[ترجمه گوگل]این خارج از محدوده دانش انسانی است

5. I can't stand the confines of this marriage.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم مرزه ای این ازدواج رو تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم محدودیت های این ازدواج را تحمل کنم

6. The movie is set entirely within the confines of the abandoned factory.
[ترجمه ترگمان]فیلم به طور کامل در محدوده کارخانه رها شده قرار دارد
[ترجمه گوگل]فیلم به طور کامل در محدوده کارخانه رها شده است

7. An emphasis on experience without general knowledge confines pupils rather than educating them.
[ترجمه ترگمان]تاکید بر تجربه بدون آگاهی عمومی بیشتر از آموزش دانش آموزان است تا آموزش آن ها
[ترجمه گوگل]تاکید بر تجربه بدون دانش عمومی، دانش آموزان را به جای آموزش آنها محدود می کند

8. Even as U. S. soccer franchises seek friendlier confines, the sport itself is being credited with helping international relations.
[ترجمه ترگمان]حتی به عنوان زیر یو اس امتیازات فوتبال به دنبال محدودیت های دوستانه تر هستند، خود ورزش با کمک به روابط بین المللی اعتبار دارد
[ترجمه گوگل]حتی در حالی که حق رای دادن در U S Soccer به دنبال محدودیت های دوستانه تر است، ورزش خود را با کمک به روابط بین المللی محسوب می شود

9. We must operate within the confines of the law.
[ترجمه ترگمان]ما باید در محدوده قانون عمل کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید در درون قانون عمل کنیم

10. In the confines of the cottage the noise was thunderous.
[ترجمه ترگمان]در محدوده کلبه صدای رعد آسا به گوش رسید
[ترجمه گوگل]در محدوده کلبه سر و صدا رعد و برق بود

11. She felt trapped by the narrow confines of the convent.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که از مرزه ای تنگ دیر به دام افتاده است
[ترجمه گوگل]او تحت تاثیر محدودیت های محدودی از کنستانت قرار گرفت

12. Rock fall and trampling in the narrow confines of a cave are two major factors.
[ترجمه ترگمان]سقوط راک و لگد زدن در محدوده تنگ یک غار دو عامل مهم هستند
[ترجمه گوگل]سقوط راک و سقوط در محدوده کوچک غار، دو عامل مهم است

13. It took him some effort to leave the comfy confines of his armchair.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد از شر راحت راحت راحت راحت راحت راحت شود
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا محدودهی راحتی صندلی خود را ترک کند


کلمات دیگر: