کلمه جو
صفحه اصلی

soupspoon


قاشق سوپ خوری، قاشق بزرگ (یا معمولی)

انگلیسی به فارسی

قاشق سوپ خوری، قاشق بزرگ (یا معمولی)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a spoon with a large bowl, used for eating soup.

• large spoon for eating soup

جملات نمونه

1. Smooth the mixture with the back of a soup spoon.
[ترجمه ترگمان]مخلوط را با پشت یک قاشق سوپ صاف کنید
[ترجمه گوگل]مخلوط را با پشت قاشق سوپ مخلوط کنید

2. He picked up his soup spoon and banged it twice on the table.
[ترجمه ترگمان]قاشق سوپ را برداشت و دو بار آن را روی میز کوبید
[ترجمه گوگل]او قاشق سوپ خود را برداشت و دو بار روی میز کوبید

3. The utility model relates to a soup spoon (ladle), belonging to daily used goods, comprising a spoon body, and an alcohol thermometer is inlaid on a spoon handle by a cover body.
[ترجمه ترگمان]مدل مصرفی با قاشق سوپ (ladle)، متعلق به کالاهای مصرفی روزانه، شامل یک بدن قاشق و یک دماسنج الکل بر روی دسته قاشق که توسط بدن پوشش کار می شود، مرتبط است
[ترجمه گوگل]مدل ابزار مربوط به یک قاشق سوپ (ملاقه) است که متعلق به کالاهای روزانه مورد استفاده است که شامل یک قاشق چایخوری است و یک دماسنج الکلی روی یک دسته قاشق با یک بدن پوشش داده شده است

4. Method: Takes 1 soup spoon milk, the addend drop olive oil and the few bread flour mixes evenly, spreads on the clean surface, after doing, by lukewarm water clean.
[ترجمه ترگمان]روش: ۱ قاشق سوپ خوری، شیر روغن زیتون، روغن زیتون و چند مخلوط آرد به طور مساوی، بعد از انجام کار، با تمیز کردن آب ولرم، روی سطح تمیز پخش می شود
[ترجمه گوگل]روش مصرف: 1 قاشق سوپ شیر، روغن زیتون قطره اضافه شده و چندین نان آرد همسطح می شود، پس از انجام، با آب آشامیدنی تمیز می شود

5. Spoon: This is a soup spoon.
[ترجمه ترگمان]قاشق: این یک قاشق سوپ است
[ترجمه گوگل]قاشق این قاشق سوپ است

6. The largest spoon at your place is the soup spoon.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین قاشق روی محل شما قاشق سوپ است
[ترجمه گوگل]بزرگترین قاشق در محل شما، قاشق سوپ است

7. His soup spoon dropped onto the ground.
[ترجمه ترگمان]قاشق سوپ روی زمین افتاد
[ترجمه گوگل]قاشق سوپ خود را بر روی زمین افتاد

8. Place the soup bowl above the soup spoon and to the right.
[ترجمه ترگمان]کاسه سوپ را بالای قاشق سوپ و سمت راست قرار دهید
[ترجمه گوگل]کاسه سوپ را بالای قاشق سوپ و راست قرار دهید

9. A soup spoon should be left in the bowl or on the plate.
[ترجمه ترگمان]یک قاشق سوپ را باید در کاسه یا روی بشقاب گذاشت
[ترجمه گوگل]قاشق سوپ را باید در کاسه یا روی صفحه قرار داد

10. His wife fiddled with her spoons, putting the dessert spoon into the curve of the soup spoon.
[ترجمه ترگمان]زنش با قاشق های او بازی می کرد و قاشق دسر را در انحنای قاشق سوپ می گذاشت
[ترجمه گوگل]همسرش با قاشقهای خود را خرد کرد و قاشق دسر را به منحنی قاشق سوپ گذاشت

11. Do they each have a bread knife, butter knife, fork, salad fork, spoon and soup spoon?
[ترجمه ترگمان]آیا هر کدام یک چاقوی نان و کارد و چنگال و چنگال و قاشق و قاشق و چنگال دارند؟
[ترجمه گوگل]آیا هر یک از آنها یک چاقوی نان، چاقوی کره، چنگال، چنگال سالاد، قاشق و قاشق سوپ دارند؟

پیشنهاد کاربران

قاشق سوپخوری


کلمات دیگر: