کلمه جو
صفحه اصلی

indexation


ارزش ترازی (رجوع شود به: index-)

انگلیسی به فارسی

ارزش ترازی (رجوع شود به: index-)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the automatic adjustment of wages, prices, interest rates, or other economic factors to a cost-of-living index.

• adjustment of prices or salaries in accordance with changes in economic indicators (economics)
indexation is the system of making wages, interest rates, pensions and so on linked to an index which measures inflation or the cost of living.

جملات نمونه

1. Indexation of pay rises to productivity will give people an incentive to work harder.
[ترجمه همباشی] شاخص افزایش حقوق به بهره وری به مردم انگیزه می دهد که سخت تر کار کنند
[ترجمه ترگمان]افزایش دست مزد به بهره وری به مردم انگیزه می دهد که سخت تر کار کنند
[ترجمه گوگل]فهرستی از افزایش حقوق به بهره وری به مردم انگیزه ای برای کار سخت تر می دهد

2. Reforms usually begin with extra indexation and more frequent adjustment of controlled interest rates.
[ترجمه ترگمان]اصلاحات معمولا با indexation اضافی و تنظیم مکرر نرخ های بهره کنترل شده آغاز می شوند
[ترجمه گوگل]اصلاحات معمولا با شاخص بندی اضافی و تعدیل بیشتر نرخ کنترل شده شروع می شود

3. There is a long history of indexation proposals for living with inflation.
[ترجمه ترگمان]سابقه ای طولانی در indexation پیشنهاد برای زندگی با تورم وجود دارد
[ترجمه گوگل]سابقه ای طولانی از پیشنهادات شاخص برای زندگی با تورم وجود دارد

4. Thus, the portfolio of indexation fund should be guided by passive in stead of active investment.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، پورتفولیوی صندوق indexation باید توسط منفعل به جای سرمایه گذاری فعال هدایت شود
[ترجمه گوگل]بنابراین، نمونه کارها صندوق مستند سازی باید توسط منفعل به جای سرمایه گذاری فعال هدایت می شود

5. Although some wage indexation schemes have been dismantled, the reform of labor markets has been slow.
[ترجمه ترگمان]اگرچه برخی از طرح های indexation کاهش یافته است، اما اصلاح بازارهای کار کند بوده است
[ترجمه گوگل]اگرچه برخی از طرح های شاخص های دستمزد برچیده شده اند، اصلاحات بازار کار آهسته است

6. The main snag about indexation lay in the indexation of wages.
[ترجمه ترگمان]یک مانع اصلی در مورد indexation که در the قرار داشت قرار داشت
[ترجمه گوگل]سر و صدا اصلی در مورد شاخص گذاری در شاخص حقوق و دستمزد

7. For an asset disposed of after 5 April 198 a form of relief known as an indexation allowance may be claimed.
[ترجمه ترگمان]برای یک دارایی که بعد از ۵ آوریل ۱۹۸ به عنوان یک کمک هزینه indexation شناخته می شود، ممکن است ادعا شود
[ترجمه گوگل]برای یک دارایی که پس از 5 آوریل 1981 دفن شده است، ممکن است ادعا شده باشد که از نوع امداد شناخته شده به عنوان کمک هزینه ثبت نام استفاده شود

8. However, China's iron and steel enterprises and can not accept the price indexation.
[ترجمه ترگمان]با این حال شرکت های آهن و فولاد چین نمی توانند قیمت indexation را بپذیرند
[ترجمه گوگل]با این حال، شرکت های آهن و فولاد چین و نمی توانند شاخص قیمت را بپذیرند

پیشنهاد کاربران

شاخص گذاری

شاخص


کلمات دیگر: