(پزشکی) فتق دار شدن، غر شدن، قلمبه شدن و بیرون زدن، برقلمبیدن، طب بادفتق داشتن، فتق داشتن
herniate
(پزشکی) فتق دار شدن، غر شدن، قلمبه شدن و بیرون زدن، برقلمبیدن، طب بادفتق داشتن، فتق داشتن
انگلیسی به فارسی
(پزشکی) فتقدار شدن، غُر شدن
فتق
انگلیسی به انگلیسی
• protrude through an abnormal body opening (medicine)
جملات نمونه
1. L3-4 herniated disks occur occasionally, but levels higher than this are exceedingly rare.
[ترجمه ترگمان]دیسک های herniated L۳ - گاهی اوقات رخ می دهند، اما سطوح بالاتر از اینها بسیار نادر هستند
[ترجمه گوگل]دیسک های فتق دیسک L3-4 گاهی اوقات رخ می دهد، اما سطوح بالاتر از این بسیار نادر است
[ترجمه گوگل]دیسک های فتق دیسک L3-4 گاهی اوقات رخ می دهد، اما سطوح بالاتر از این بسیار نادر است
2. Herniated disk syndrome is more common in males.
[ترجمه ترگمان]سندروم disk herniated در مردان رایج تر است
[ترجمه گوگل]سندرم دیسک حنجره در مردان شایع تر است
[ترجمه گوگل]سندرم دیسک حنجره در مردان شایع تر است
3. Bowel or omentum may herniate alongside the drain.
[ترجمه ترگمان]Bowel یا omentum ممکن است در کنار لوله تخلیه شوند
[ترجمه گوگل]روده یا عسل ممکن است در کنار زه کشی خلط شود
[ترجمه گوگل]روده یا عسل ممکن است در کنار زه کشی خلط شود
4. Soft tissue structures may herniate into the maxillary sinus, leading to entrapment and vertical diplopia (arrow).
[ترجمه ترگمان]ساختارهای نرم بافت ممکن است به سینوس آرواره بالا وارد شوند و منجر به اغفال و diplopia عمودی (فلش)شوند
[ترجمه گوگل]ساختارهای بافت نرم ممکن است به سینوسی فک بالا برده شوند، که منجر به انقباض و دیالوپی عمودی (فلش) می شود
[ترجمه گوگل]ساختارهای بافت نرم ممکن است به سینوسی فک بالا برده شوند، که منجر به انقباض و دیالوپی عمودی (فلش) می شود
5. Various lengths of intestine may herniate posterior to the right colon into the right paracolic gutter.
[ترجمه ترگمان]طول روده ممکن است بعد از روده بزرگ را به سمت راست سمت راست منحرف کند
[ترجمه گوگل]طول های مختلف روده ممکن است به سمت راست روده راست در سمت راست پاراکولیک منجر شود
[ترجمه گوگل]طول های مختلف روده ممکن است به سمت راست روده راست در سمت راست پاراکولیک منجر شود
6. Bowel may herniate alongside a drain, with resulting obstruction.
[ترجمه ترگمان]Bowel ممکن است در کنار مجرای تخلیه و در نتیجه مانع ایجاد شود
[ترجمه گوگل]کیسه ممکن است در کنار یک تخلیه، با انسداد حاصل شود
[ترجمه گوگل]کیسه ممکن است در کنار یک تخلیه، با انسداد حاصل شود
کلمات دیگر: