کلمه جو
صفحه اصلی

indecisiveness


نامعلومی، دو دلی، تردید

انگلیسی به انگلیسی

• inability to make a final decision, hesitancy; inconclusiveness

جملات نمونه

1. It is easy to find excuses for his indecisiveness.
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن بهانه برای his آسان است
[ترجمه گوگل]برای بی توجهی به آن، آسان است

2. Because of the general's indecisiveness, our armies have lost the initiative to the enemy.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل ارتش های ما این ابتکار را برای دشمن از دست داده اند
[ترجمه گوگل]با توجه به غفلت عمومی، ارتش های ما این ابتکار را به دشمن انداختند

3. With her indecisiveness(sentence dictionary), she is her own worst enemy.
[ترجمه ترگمان]او با indecisiveness (فرهنگ لغت)خود، بدترین دشمن خود است
[ترجمه گوگل]با نادری بودنش (فرهنگ لغت جمله)، او بدترین دشمن خود است

4. Her indecisiveness makes her her own worst enemy.
[ترجمه ترگمان] indecisiveness \"اون رو بدترین دشمن خودش می کنه\"
[ترجمه گوگل]ناپاکی او باعث می شود او دشمن خود را بدترین خود قرار دهد

5. The petitionary procedure had a quality of indecisiveness.
[ترجمه ترگمان]روش petitionary دارای کیفیت of بود
[ترجمه گوگل]روش تلویحی دارای کیفیت نامطلوب بود

6. Mental disturbances: confusion, inability to concentrate, indecisiveness, mind racing, mindlessness, or blankness.
[ترجمه ترگمان]اختلالات ذهنی: گیجی، ناتوانی در تمرکز، indecisiveness، مسابقه ذهن، mindlessness، یا فراموشی
[ترجمه گوگل]اختلالات روانی: سردرگمی، ناتوانی در تمرکز، ناتوانی، ذهن مسابقه، بی نظمی، یا خالی بودن

7. The king's incurable indecisiveness caused turmoil in his court.
[ترجمه ترگمان]The غیرقابل درمان پادشاه در دادگاه موجب آشوب و آشوب شد
[ترجمه گوگل]بی رحم بودن ناخوشایند پادشاه باعث ایجاد آشفتگی در دادگاه شد

8. Pessimism is being ridden with worries and indecisiveness.
[ترجمه ترگمان]pessimism با نگرانی و نگرانی در حال تاخت و تاز است
[ترجمه گوگل]بدبختی با نگرانی و بی حوصلگی همراه است

9. Indecisiveness can create enormous spans of wasted time. Indecisiveness procrastination and sows the seeds of despair.
[ترجمه ترگمان]Indecisiveness می توانند مقدار زیادی از وقت هدر رفته را ایجاد کنند طفره رفتن و sows کردن تخم یاس
[ترجمه گوگل]ناپایداری می تواند زمان زیادی را صرف زمان زیادی کند تعرض غیرقابل انکاری و بذر ناامیدی را بیدار می کند

10. Then you could fall into both indecisiveness and inertia.
[ترجمه ترگمان]آن وقت شما هم می توانید در indecisiveness و inertia فرو روید
[ترجمه گوگل]سپس شما می توانید به هر کدام از بی توجهی و نابودی سقوط کنید

11. The mayor was criticized by radical reformers for his indecisiveness.
[ترجمه ترگمان]شهردار از سوی اصلاح طلبان تندرو برای indecisiveness مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه گوگل]شهردار از اصلاح طلبان اصلاح طلب انتقاد کرد

12. If the answer is none, the company is at severe risk from your indecisiveness, your buck-passing.
[ترجمه ترگمان]اگر پاسخ این باشد، شرکت در معرض خطر شدیدی از indecisiveness شما، buck شما قرار دارد
[ترجمه گوگل]اگر پاسخی نباشد، این شرکت در معرض خطر جدی خود قرار می گیرد

13. It was something of a standing joke that she lived up to her Libran indecisiveness.
[ترجمه ترگمان]این یک شوخی مسخره بود که او با Libran Libran زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]این چیزی بود از یک شوخی ایستاده بود که او تا ابدیت خود را Libran زندگی می کردند

14. On the contrary, recent changes and the resulting shift everybody's mood has resulted in epidemic indecisiveness.
[ترجمه ترگمان]برعکس، تغییرات اخیر و تغییر ناشی از تغییر منجر به شیوع بیماری همه گیر شده است
[ترجمه گوگل]برعکس، تغییرات اخیر و تغییرات ناشی از آن، خلق و خوی همه جانبه موجب ناپاکی اپیدمی شده است

15. Forced the grammar to takestand one the other, hermaphrodite is male and indecisiveness female.
[ترجمه ترگمان]دستور زبان دستور زبان به takestand نر نر نر و نر ماده است
[ترجمه گوگل]دستورالعمل اجباری برای تثبیت و یکی دیگر، هرمافردی مرد و زن ناباورانه است

پیشنهاد کاربران

غفلت، بی توجهی

بی تصمیمی، سردرگمی


کلمات دیگر: