فاقد صراحت لهجه، اهل گوشه و کنایه، آهسته حرف زن، سخن له کن، بی خلوص، دریغ دارنده ازراست گویی، کتمان گر، ادم چرب زبان، شیرین زبان، اهل تملق
mealy mouthed
فاقد صراحت لهجه، اهل گوشه و کنایه، آهسته حرف زن، سخن له کن، بی خلوص، دریغ دارنده ازراست گویی، کتمان گر، ادم چرب زبان، شیرین زبان، اهل تملق
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: not candid and direct in speech, usu. out of fear of offending others.
• someone who is mealy-mouthed is unwilling to speak in a simple or open way because they want to avoid talking directly about something unpleasant; used showing disapproval.
insincere, slippery; of a person who speaks in a vague or indirect manner
insincere, slippery; of a person who speaks in a vague or indirect manner
جملات نمونه
1. He repeated that he did not intend to be mealy-mouthed with the country's leaders.
[ترجمه ترگمان]او تکرار کرد که قصد ندارد با رهبران کشور صحبت کند
[ترجمه گوگل]او تکرار کرد که قصد ندارد با رهبران این کشور مقابله کند
[ترجمه گوگل]او تکرار کرد که قصد ندارد با رهبران این کشور مقابله کند
2. Most people felt Mr Major fought a pretty mealy-mouthed campaign in which radical ideas were either dropped or blunted.
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم احساس می کردند که آقای سرگرد با یک مبارزه با دهانی خشک مبارزه می کند که در آن ایده های رادیکال یا افت پیدا کرده و یا تضعیف می شوند
[ترجمه گوگل]اکثر مردم می دانستند که آقای Major مبارزه ای با مبارزه ی بسیار مشتاقانه داشت که در آن ایده های رادیکال از بین می رفت یا خفه می شد
[ترجمه گوگل]اکثر مردم می دانستند که آقای Major مبارزه ای با مبارزه ی بسیار مشتاقانه داشت که در آن ایده های رادیکال از بین می رفت یا خفه می شد
3. What a bunch of hypocritical mealy-mouthed people!
[ترجمه ترگمان]! عجب مشت آدم mouthed hypocritical
[ترجمه گوگل]یک دسته از افراد ریز ریزهکاری!
[ترجمه گوگل]یک دسته از افراد ریز ریزهکاری!
4. Don't be so mealy-mouthed, Bernice told herself.
[ترجمه ترگمان]برنیس به خودش گفت: انقدر mealy نباش
[ترجمه گوگل]برنیکس به خودش گفت: نمی دونم چطوری
[ترجمه گوگل]برنیکس به خودش گفت: نمی دونم چطوری
5. I've seen many so-called specifications that were so mealymouthed that several hundred distinct programs could be generated from the spec, and all of these programs would be conforming.
[ترجمه ترگمان]من بسیاری از این ویژگی ها را دیده ام که به گونه ای طراحی شده اند که چند صد برنامه متمایز را می توان از مشخصات ظاهری آن ها تولید کرد، و همه این برنامه ها به گونه ای منطبق می شوند
[ترجمه گوگل]من بسیاری از مشخصات به اصطلاح دیده شده را دیده ام که چندین صد برنامه متمایز از مشخصات ساخته شده است و تمام این برنامه ها سازگار هستند
[ترجمه گوگل]من بسیاری از مشخصات به اصطلاح دیده شده را دیده ام که چندین صد برنامه متمایز از مشخصات ساخته شده است و تمام این برنامه ها سازگار هستند
کلمات دیگر: