بطور غیر قطعی، بطور نامعلوم یامشکوک، ازروی دو دلی، بی عزمانه
indecisively
بطور غیر قطعی، بطور نامعلوم یامشکوک، ازروی دو دلی، بی عزمانه
انگلیسی به فارسی
ناپایدار
انگلیسی به انگلیسی
• with uncertainty, hesitantly, waveringly; irresolutely, undecidedly, in undetermined manner
جملات نمونه
1. His argument may have turned out indecisively, but Halley evidently believed that scientific data were relevant to theological questions.
[ترجمه ترگمان]استدلال او ممکن است با تردید خارج شود، اما هاله ظاهرا معتقد بود که اطلاعات علمی مربوط به سوالات مربوط به الهیات است
[ترجمه گوگل]استدلال او ممکن است ناخوشایند تبدیل شده باشد، اما هالی آشکارا معتقد بود که اطلاعات علمی مربوط به سوالات الهی است
[ترجمه گوگل]استدلال او ممکن است ناخوشایند تبدیل شده باشد، اما هالی آشکارا معتقد بود که اطلاعات علمی مربوط به سوالات الهی است
2. Then, as she watched him, still hovering indecisively, she felt an odd compassion stir her heart.
[ترجمه ترگمان]بعد، همچنان که او را تماشا می کرد، هنوز در حال پرسه زدن با indecisively بود، احساس می کرد که دلش به حال او می سوزد
[ترجمه گوگل]سپس، همانطور که او را تماشا می کرد، هنوز هم به طور غیرمستقیم در حال چرخش بود، احساس خجالت عجیب و غریب احساس می کرد قلبش را تحریک می کرد
[ترجمه گوگل]سپس، همانطور که او را تماشا می کرد، هنوز هم به طور غیرمستقیم در حال چرخش بود، احساس خجالت عجیب و غریب احساس می کرد قلبش را تحریک می کرد
3. Now I wander through my garden indecisively, trying to hold on to the last days of late summer.
[ترجمه ترگمان]حالا در باغ indecisively قدم می زنم و سعی می کنم تا آخرین روزه ای تابستان را نگه دارم
[ترجمه گوگل]حالا من از طریق باغ من سرگردان هستم، تلاش می کنم تا روزهای آخر تابستان را نگه دارم
[ترجمه گوگل]حالا من از طریق باغ من سرگردان هستم، تلاش می کنم تا روزهای آخر تابستان را نگه دارم
4. The battle ended indecisively; neither side had clearly won but neither side admitted defeat.
[ترجمه ترگمان]نبرد به پایان رسید، اما هیچ یک از دو طرف پیروز نشده بود، اما هیچ یک از طرفین شکست را قبول نکرد
[ترجمه گوگل]جنگ ناپایدار به پایان رسید هیچ یک از طرفین به وضوح برنده نبودند، اما هیچ یک از طرفین شکست را پذیرفتند
[ترجمه گوگل]جنگ ناپایدار به پایان رسید هیچ یک از طرفین به وضوح برنده نبودند، اما هیچ یک از طرفین شکست را پذیرفتند
5. Now I wander through my garden indecisively, trying to hold on to the last days of lat summer.
[ترجمه ترگمان]حالا در باغ my قدم می زنم و سعی می کنم روزه ای آخر تابستان را نگه دارم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر من از طریق باغ من غرق در سرگردان، تلاش برای نگه داشتن به آخرین روزهای تابستان تابستان
[ترجمه گوگل]در حال حاضر من از طریق باغ من غرق در سرگردان، تلاش برای نگه داشتن به آخرین روزهای تابستان تابستان
کلمات دیگر: