بلیط غذا، کوپن غذا
meal ticket
بلیط غذا، کوپن غذا
انگلیسی به فارسی
بلیط غذا، کوپن غذا
(عامیانه) ممر درآمد، راه کار و کاسبی، وسیلهی امرار معاش
بلیط غذا
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a ticket entitling the bearer to one or more meals at a specified cafeteria or restaurant, esp. at a lower price.
• a meal ticket is a luncheon voucher; used in american english.
a meal ticket is also somebody or something that gives you an income or enables you to earn one; an informal use.
a meal ticket is also somebody or something that gives you an income or enables you to earn one; an informal use.
مترادف و متضاد
source of subsistence
Synonyms: cash cow, financial support, grubstaker, patron, staker, supporter
جملات نمونه
1. His chosen field was unlikely to be a meal ticket for life.
[ترجمه ترگمان]بعید بود که زمین انتخابی او برای زندگی بلیط تهیه کند
[ترجمه گوگل]میدان انتخابی او بعید به نظر می رسد یک بلیط غذا برای زندگی است
[ترجمه گوگل]میدان انتخابی او بعید به نظر می رسد یک بلیط غذا برای زندگی است
2. His rich wife is his meal ticket.
[ترجمه ترگمان]همسر ثروتمند او بلیط تهیه غذا است
[ترجمه گوگل]همسر ثروتمند او، بلیط غذای اوست
[ترجمه گوگل]همسر ثروتمند او، بلیط غذای اوست
3. He suspected that he was just a meal ticket for her.
[ترجمه ترگمان]او حدس می زد که او فقط یک بلیت غذا برای او است
[ترجمه گوگل]او مظنون به این بود که او فقط یک بلیط غذا برای او بود
[ترجمه گوگل]او مظنون به این بود که او فقط یک بلیط غذا برای او بود
4. His violincello had become little more than a meal ticket.
[ترجمه ترگمان]violincello بیش از یک بلیت غذا خورده بود
[ترجمه گوگل]ویروس ویروس وی کمی بیشتر از یک بلیط غذا تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]ویروس ویروس وی کمی بیشتر از یک بلیط غذا تبدیل شده است
5. The meal ticket is $1and includes three meals with beverages.
[ترجمه ترگمان]قیمت غذا ۱ دلار است و شامل سه وعده غذا با نوشیدنی ها است
[ترجمه گوگل]بلیط غذا $ 1 و شامل سه وعده غذایی با نوشیدنی است
[ترجمه گوگل]بلیط غذا $ 1 و شامل سه وعده غذایی با نوشیدنی است
6. My M. B. A. has not been the meal ticket I had hoped.
[ترجمه ترگمان] ام - - م ب الف اون بلیط غذایی نبوده که من امیدوار بودم
[ترجمه گوگل]من مأموریت B A من بود بلیط غذا من امیدوار بود
[ترجمه گوگل]من مأموریت B A من بود بلیط غذا من امیدوار بود
7. Making furniture is John's meal ticket.
[ترجمه ترگمان]تهیه مبلمان بلیط تهیه غذا است
[ترجمه گوگل]ساخت مبلمان، بلیط غذای جان است
[ترجمه گوگل]ساخت مبلمان، بلیط غذای جان است
8. Could you let me have a meal ticket?
[ترجمه ترگمان]میشه اجازه بدی یه بلیط سفارش بدم؟
[ترجمه گوگل]می توانید بگذارید یک بلیط غذا بخرید؟
[ترجمه گوگل]می توانید بگذارید یک بلیط غذا بخرید؟
9. A radio announcer's voice is his meal ticket.
[ترجمه ترگمان]صدای رادیو یک بلیط meal است
[ترجمه گوگل]صدای گوینده رادیو، بلیط غذای اوست
[ترجمه گوگل]صدای گوینده رادیو، بلیط غذای اوست
10. He gave me a meal ticket this noon.
[ترجمه ترگمان]او امروز ظهر یک بلیت غذا به من داد
[ترجمه گوگل]این ظهر یک بلیط غذا به من داد
[ترجمه گوگل]این ظهر یک بلیط غذا به من داد
11. There were times when he suspected he was just a meal ticket to her.
[ترجمه ترگمان]زمان هایی بود که او حدس می زد که او فقط یک بلیت غذا برای او است
[ترجمه گوگل]زمانی بود که او مظنون شد که فقط یک بلیط غذا برای او بود
[ترجمه گوگل]زمانی بود که او مظنون شد که فقط یک بلیط غذا برای او بود
12. Gone are the days when a university degree was a meal ticket for life.
[ترجمه ترگمان]روزهایی که یک مدرک دانشگاهی برای زندگی یک وعده غذایی بود، گذشته اند
[ترجمه گوگل]رفته اند روزهایی است که یک مدرک دانشگاهی یک بلیط غذا برای زندگی است
[ترجمه گوگل]رفته اند روزهایی است که یک مدرک دانشگاهی یک بلیط غذا برای زندگی است
13. It only became a moot point because David was a meal ticket for so many people.
[ترجمه ترگمان]این فقط یک نکته قابل بحث بود، زیرا دیوید برای بسیاری از مردم بلیط تهیه غذا بود
[ترجمه گوگل]این فقط یک نقطه تقصیر بود چرا که دیوید یک بلیط غذا برای بسیاری از مردم بود
[ترجمه گوگل]این فقط یک نقطه تقصیر بود چرا که دیوید یک بلیط غذا برای بسیاری از مردم بود
14. Apple trees are its bread and butter in Britain but mistletoe clearly has no meal ticket.
[ترجمه ترگمان]درخت سیب در بریتانیا نان و کره خود را دارد اما داروش به روشنی فاقد بلیط تهیه غذایی است
[ترجمه گوگل]درختان اپل نان و کره خود را در بریتانیا می گذارند، اما پوست گوسفند به وضوح هیچ بلیط غذائی ندارد
[ترجمه گوگل]درختان اپل نان و کره خود را در بریتانیا می گذارند، اما پوست گوسفند به وضوح هیچ بلیط غذائی ندارد
پیشنهاد کاربران
( مجازی ) برگ برنده
کسی که مخارج زندگی فرد دیگه ای رو تامین میکنه
کلمات دیگر: