جنگ محدود وموضعی
limited war
جنگ محدود وموضعی
انگلیسی به فارسی
جنگ محدود وموضعی
جنگ محدود، جنگ محدود و موضعی
انگلیسی به انگلیسی
• war in which a nation does not use all available weapons and military power
مترادف و متضاد
war with low number of objectives
Synonyms: localized war, small war
جملات نمونه
1. Limited war need not always employ a counterforce strategy.
[ترجمه ترگمان]جنگ با مسئولیت محدود همیشه نیازمند استراتژی counterforce نیست
[ترجمه گوگل]جنگ محدود نباید همیشه یک استراتژی مبارزه با نیرو را بکار گیرد
[ترجمه گوگل]جنگ محدود نباید همیشه یک استراتژی مبارزه با نیرو را بکار گیرد
2. Threshold for calling in support to a limited war increased.
[ترجمه ترگمان]آستانه فراخوانی برای پشتیبانی از یک جنگ محدود افزایش یافت
[ترجمه گوگل]آستانه برای تماس با حمایت از یک جنگ محدود افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]آستانه برای تماس با حمایت از یک جنگ محدود افزایش یافته است
3. Faith in the Kennedy-McNamara program of flexible response, counterinsurgency techniques, and the new theories of limited war remained high.
[ترجمه ترگمان]ایمان به برنامه کندی - مک نامارا از واکنش های انعطاف پذیر، تکنیک های ضد شورش، و نظریه های جدید جنگ محدود همچنان بالا بود
[ترجمه گوگل]اعتقاد به برنامه کندی-مکنامار واکنش انعطاف پذیر، تکنیک های ضد شورش و نظریه های جدید جنگ محدود، باقی مانده است
[ترجمه گوگل]اعتقاد به برنامه کندی-مکنامار واکنش انعطاف پذیر، تکنیک های ضد شورش و نظریه های جدید جنگ محدود، باقی مانده است
4. AI will not call in allies during the early parts of a limited war.
[ترجمه ترگمان]انصار الاسلام در دوران اولیه یک جنگ محدود با هم متحد نخواهد بود
[ترجمه گوگل]AI در دوران اولیه یک جنگ محدود، متحدین خود را نمیخواند
[ترجمه گوگل]AI در دوران اولیه یک جنگ محدود، متحدین خود را نمیخواند
5. They cite India's force structure, defense spending priorities and its doctrine of "cold start" designed to enable rapid deployment for limited war against Pakistan.
[ترجمه ترگمان]آن ها به ساختار قدرت هند، اولویت های هزینه های دفاعی و دکترین خود درباره \"شروع سرد\" اشاره کردند تا استقرار سریع برای جنگ محدود علیه پاکستان را فعال سازند
[ترجمه گوگل]آنها ساختار نیروی نظامی هند، اولویت های هزینه های دفاع و آموزه های 'راه اندازی سرد' را برای ایجاد استقرار سریع برای جنگ محدود علیه پاکستان ارائه می دهند
[ترجمه گوگل]آنها ساختار نیروی نظامی هند، اولویت های هزینه های دفاع و آموزه های 'راه اندازی سرد' را برای ایجاد استقرار سریع برای جنگ محدود علیه پاکستان ارائه می دهند
6. In diplomatic language this was an invitation to a limited war.
[ترجمه ترگمان]در زبان دیپلوماتیک، این دعوتی برای یک جنگ محدود بود
[ترجمه گوگل]در زبان دیپلماتیک این دعوت به یک جنگ محدود بود
[ترجمه گوگل]در زبان دیپلماتیک این دعوت به یک جنگ محدود بود
7. What do they tell us about how to conduct limited war?
[ترجمه ترگمان]آن ها درباره نحوه انجام جنگ محدود به ما چه می گویند؟
[ترجمه گوگل]در مورد چگونگی انجام جنگ محدود چه به ما می گویند؟
[ترجمه گوگل]در مورد چگونگی انجام جنگ محدود چه به ما می گویند؟
پیشنهاد کاربران
limited war ( علوم نظامی )
واژه مصوب: جنگ محدود
تعریف: کشمکش مسلحانۀ محدودتر از جنگ عمومی|||متـ . جنگ مهارشده controlled war||| جنگ حاشیه ای peripheral war||| جنگ محلی local war
واژه مصوب: جنگ محدود
تعریف: کشمکش مسلحانۀ محدودتر از جنگ عمومی|||متـ . جنگ مهارشده controlled war||| جنگ حاشیه ای peripheral war||| جنگ محلی local war
کلمات دیگر: