(وابسته به تفسیر متون ادبی و مذهبی) سفرنگی، تفسیری، گزاره ای (hermeneutical هم می گویند)، علم تفسیر، تعبیر، ایین تفسیر کتاب مقدس
hermeneutic
(وابسته به تفسیر متون ادبی و مذهبی) سفرنگی، تفسیری، گزاره ای (hermeneutical هم می گویند)، علم تفسیر، تعبیر، ایین تفسیر کتاب مقدس
انگلیسی به فارسی
علم تفسیر، تعبیر، ایین تفسیر کتاب مقدس
هرمنوتیک، ایین تفسیر کتاب مقدس
انگلیسی به انگلیسی
• of or pertaining to hermeneutics, pertaining to the interpretation of the scriptures
جملات نمونه
1. Every hermeneutic approach takes them as the alpha of understanding but not all make them also the omega.
[ترجمه ترگمان]هر رویکرد هرمنوتیک آن ها را به عنوان آلفا درک می کند اما همه آن ها را نیز امگا نمی کند
[ترجمه گوگل]هر روش رویکرد هرمنوتیک آنها را به عنوان آلفای فهم می گیرد، اما همه آنها امگا را نیز ندارند
[ترجمه گوگل]هر روش رویکرد هرمنوتیک آنها را به عنوان آلفای فهم می گیرد، اما همه آنها امگا را نیز ندارند
2. The last paragraph sums up a standard hermeneutic objection to behaviourism.
[ترجمه ترگمان]بند آخر یک اعتراض هرمنوتیک استاندارد به behaviourism را رقم زد
[ترجمه گوگل]پاراگراف آخر یک تضاد هرمنوتیک استاندارد را به رفتار رفتارگرایی خلاصه می کند
[ترجمه گوگل]پاراگراف آخر یک تضاد هرمنوتیک استاندارد را به رفتار رفتارگرایی خلاصه می کند
3. As a suggestion for a hermeneutic notion of social structure, it seems to us to have great merit.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک پیشنهاد برای یک نظریه هرمنوتیک از ساختار اجتماعی، به نظر می رسد که شایستگی زیادی داریم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پیشنهادی برای یک مفهوم هرمنوتیک ساختار اجتماعی، به نظر می رسد که ما باید شایستگی بزرگی داشته باشیم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پیشنهادی برای یک مفهوم هرمنوتیک ساختار اجتماعی، به نظر می رسد که ما باید شایستگی بزرگی داشته باشیم
4. Hermeneutic circle is a central thesis of hermeneutics.
[ترجمه ترگمان]حلقه Hermeneutic یک رساله بنیادی در زمینه هرمنوتیک است
[ترجمه گوگل]دایره هرمنوتیک یک تئوری مرکزی از هرمنوتیک است
[ترجمه گوگل]دایره هرمنوتیک یک تئوری مرکزی از هرمنوتیک است
5. The origins of hermeneutic thought are traced through Western literature.
[ترجمه ترگمان]ریشه های اندیشه هرمنوتیک از طریق ادبیات غرب دنبال می شود
[ترجمه گوگل]منشاء اندیشه های هرمنوتیک از طریق ادبیات غربی می گذرد
[ترجمه گوگل]منشاء اندیشه های هرمنوتیک از طریق ادبیات غربی می گذرد
6. The phenomenology - hermeneutic consider that the understanding role of teachers is open state.
[ترجمه ترگمان]پدیده شناسی ذهن هرمنوتیک به این نکته توجه دارد که درک نقش معلمان دولتی باز است
[ترجمه گوگل]پدیدارشناسی - هرمنوتیک در نظر دارد که نقش درک معلمان در حالت باز است
[ترجمه گوگل]پدیدارشناسی - هرمنوتیک در نظر دارد که نقش درک معلمان در حالت باز است
7. Linguistic culturology is linguistic-culture hermeneutics in that it is ontology based on meaning, epistemology centered on linguistic weltanschauung, and methodology centered on hermeneutic dialogue.
[ترجمه ترگمان]زبان شناسی زبانی هرمنوتیک زبانی است که در آن هستی شناسی مبتنی بر معنا، معرفت شناسی بر روی مفاهیم زبان شناسی و روش شناسی متمرکز بر گفتمان هرمنوتیک است
[ترجمه گوگل]فرهنگ شناسی زبان شناسی هرمنوتیک فرهنگی فرهنگی است که در آن هستی شناسی مبتنی بر معنا، معرفت شناسی متمرکز بر زبانشناسی ولتانسچوونگ و روش متمرکز بر گفتمان هرمنوتیک است
[ترجمه گوگل]فرهنگ شناسی زبان شناسی هرمنوتیک فرهنگی فرهنگی است که در آن هستی شناسی مبتنی بر معنا، معرفت شناسی متمرکز بر زبانشناسی ولتانسچوونگ و روش متمرکز بر گفتمان هرمنوتیک است
8. The end hermeneutic power of this item returns the group of Tai Wan all.
[ترجمه ترگمان]پایان قدرت هرمنوتیک این مورد، گروهی از Tai Wan را باز می گرداند
[ترجمه گوگل]قدرت هرمنوتیکی انتهای این آیتم گروهی از تای وان را باز می کند
[ترجمه گوگل]قدرت هرمنوتیکی انتهای این آیتم گروهی از تای وان را باز می کند
9. The rules of the social world are, from a hermeneutic point of view, importantly different from causal laws.
[ترجمه ترگمان]قواعد دنیای اجتماعی، از نقطه نظر هرمنوتیک، از همه مهم تر با قوانین علی تفاوت دارد
[ترجمه گوگل]قوانین دنیای اجتماعی، از نقطه نظر هرمنوتیک، از قوانین علی متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]قوانین دنیای اجتماعی، از نقطه نظر هرمنوتیک، از قوانین علی متفاوت هستند
10. I will start by drawing a distinction between what I will call social science history and hermeneutic history.
[ترجمه ترگمان]با ترسیم یک تمایز بین آنچه که من به تاریخ علوم اجتماعی و تاریخ هرمنوتیک خواهم گفت، شروع خواهم کرد
[ترجمه گوگل]با شروع یک تمایز بین آنچه من به تاریخ علوم اجتماعی و تاریخ هرمنوتیک میخوانم، شروع خواهم کرد
[ترجمه گوگل]با شروع یک تمایز بین آنچه من به تاریخ علوم اجتماعی و تاریخ هرمنوتیک میخوانم، شروع خواهم کرد
11. Like the detective novel, the romance abides by a hermeneutic code, in which the outcome is always assured.
[ترجمه ترگمان]مانند رمان کارآگاهی، داستان عاشقانه از یک کد هرمنوتیک تبعیت می کند، که در آن نتیجه همیشه تضمین می شود
[ترجمه گوگل]مانند رمان کارآگاه، عاشقانه با یک کد هرمنوتیک، که در آن نتیجه همیشه مطمئن است
[ترجمه گوگل]مانند رمان کارآگاه، عاشقانه با یک کد هرمنوتیک، که در آن نتیجه همیشه مطمئن است
12. Nor have we tried to decide whether rules and reasons can only be considered in a hermeneutic framework incompatible with causal explanation.
[ترجمه ترگمان]همچنین ما نتوانستیم تصمیم بگیریم که آیا قوانین و دلایل را تنها می توان در یک چارچوب هرمنوتیک که با توضیح علی ناسازگار است، در نظر گرفت
[ترجمه گوگل]همچنین ما سعی نکردیم تصمیم بگیریم که آیا قوانین و دلایل تنها در یک چارچوب هرمنوتیک در نظر گرفته می شود که ناسازگار با توضیح علی باشد
[ترجمه گوگل]همچنین ما سعی نکردیم تصمیم بگیریم که آیا قوانین و دلایل تنها در یک چارچوب هرمنوتیک در نظر گرفته می شود که ناسازگار با توضیح علی باشد
13. Courses defined by SDA but taught by other departments, e. g. Postmodern and Hermeneutic philosophy.
[ترجمه ترگمان]واحدهایی که به وسیله SDA تعریف شده اند ولی توسط دپارتمان های دیگر آموزش داده می شوند گرم فلسفه فرامدرن و فرامدرن
[ترجمه گوگل]دوره های تعریف شده توسط SDA، اما توسط سایر ادارات آموزش داده شده، e g فلسفه پست مدرن و هرمنوتیکی
[ترجمه گوگل]دوره های تعریف شده توسط SDA، اما توسط سایر ادارات آموزش داده شده، e g فلسفه پست مدرن و هرمنوتیکی
14. After reliability coefficient and validity testing, the final autobiographical sense measurement scale of novice drivers is composed of 5 factors and 20 items and hermeneutic shows 70. 23%.
[ترجمه ترگمان]پس از آزمایش اعتبار و اعتبار قابلیت اطمینان، معیار سنجش و سنجش اعتبار و سنجش اعتبار، از پنج عامل و ۲۰ قلم و هرمنوتیک ۷۰ تشکیل شده است ۲۳ %
[ترجمه گوگل]پس از آزمون ضریب اطمینان و آزمون اعتبار، مقیاس سنجش حس عمومی نهایی رانندگان تازه کار شامل 5 عامل و 20 مورد و هرمنوتیک 70 و 23٪ می باشد
[ترجمه گوگل]پس از آزمون ضریب اطمینان و آزمون اعتبار، مقیاس سنجش حس عمومی نهایی رانندگان تازه کار شامل 5 عامل و 20 مورد و هرمنوتیک 70 و 23٪ می باشد
پیشنهاد کاربران
هرمنوتیک، تأویل -
هرمنوتیک را تأویل ترجمه کرده اند. اما پیشنهاد می شود در متون مربوط به به شناخت شناسی و معرفت شناسی، همان هرمنوتیک به کار برده شود. به چند دلیل. اول اینکه تأویل نیازمند به قدرت شهودی است زیرا در لغت به معنای برگرداندن چیزی به اصل خود است؛ درحالی که در بیشتر فلسفه های غربی و علوم شناختی مسئلۀ شهود جای بحث دارد. اما در متون قدیمی عرفانی و اسراری، تأویل برگرداندن یک متن یا یک سمبل یا یک نشانه به حقیقت آن و باطن آن است. اما هرمنوتیک بیانگر واقعیتی است که مربوط به کلیت مسئلۀ شناخت و سابجکتیو بودن تمامی دریافت های انسانی است.
بنابراین بهتر است در متون علوم شناختی، شناخت شناسی و فلسفه، بین تأویل و هرمنوتیک تفاوت قائل شد.
هرمنوتیک را تأویل ترجمه کرده اند. اما پیشنهاد می شود در متون مربوط به به شناخت شناسی و معرفت شناسی، همان هرمنوتیک به کار برده شود. به چند دلیل. اول اینکه تأویل نیازمند به قدرت شهودی است زیرا در لغت به معنای برگرداندن چیزی به اصل خود است؛ درحالی که در بیشتر فلسفه های غربی و علوم شناختی مسئلۀ شهود جای بحث دارد. اما در متون قدیمی عرفانی و اسراری، تأویل برگرداندن یک متن یا یک سمبل یا یک نشانه به حقیقت آن و باطن آن است. اما هرمنوتیک بیانگر واقعیتی است که مربوط به کلیت مسئلۀ شناخت و سابجکتیو بودن تمامی دریافت های انسانی است.
بنابراین بهتر است در متون علوم شناختی، شناخت شناسی و فلسفه، بین تأویل و هرمنوتیک تفاوت قائل شد.
کلمات دیگر: