کلمه جو
صفحه اصلی

nonpolitical

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of political.

• apolitical; not political

جملات نمونه

1. I also reports the nations' nonpolitical attributes in which the five peoples take pride.
[ترجمه ترگمان]من همچنین به ملل nonpolitical که در آن پنج ملت افتخار می کنند را گزارش می دهم
[ترجمه گوگل]من همچنین گزارشات مربوط به ویژگی های غیر سیاسی را که در آن پنج مرد افتخار می کنند، گزارش می دهند

2. They align themselves with non controversial, nonpolitical and highly resected nonprofit or charitable organizations.
[ترجمه ترگمان]آن ها خودشان را با سازمان های غیرانتفاعی، nonpolitical و غیر انتفاعی و یا سازمان های خیریه هماهنگ می کنند
[ترجمه گوگل]آنها خود را با سازمان های غیر انتفاعی و یا سازمان های خیرخواه غیرمتعارف، غیر سیاسی و بسیار بازسازی می کنند

3. And a government-appointed receiver — someone hard-nosed and nonpolitical — should have broad power to revamp G. M. with a viable business plan and return it to a private operation as soon as possible.
[ترجمه ترگمان]و یک گیرنده منصوب از دولت - کسی که بینی محکم داشته باشد و nonpolitical - باید قدرت زیادی برای اصلاح G داشته باشد م با یک برنامه کاری قابل دوام و به هر چه زودتر آن را به یک عملیات خصوصی برگردانید
[ترجمه گوگل]گیرنده انتصابی دولت - کسی که سختگیر و غیر سیاسی است باید قدرت گسترده ای برای اصلاح G M با یک طرح کسب و کار قابل اعتماد داشته باشد و آن را در اسرع وقت به یک عملیات خصوصی بازگرداند

4. Reports indicated that those sentenced to prison for nonpolitical crimes were typically sent to reeducation prisons where prisoners were subjected to intense forced labor.
[ترجمه ترگمان]گزارش ها حاکی از آن است که افرادی که به حبس ابد محکوم شده اند به زندان های reeducation فرستاده شده اند که در آن ها زندانیان تحت فشار شدید اجباری قرار دارند
[ترجمه گوگل]گزارش ها نشان می دهد که افرادی که به جرم جنایات غیر سیاسی محکوم شده اند به طور معمول به تحصیلات زندان منتقل شدند که زندانیان به شدت مجبور به کار اجباری شدند

5. It's an essentially nonpolitical position, and nobody questioned Ms. Johnson's qualifications: she was approved by a vote of 94 to
[ترجمه ترگمان]این یک موقعیت اساسا nonpolitical است و هیچ کس صلاحیت خانم جانسون را زیر سوال نمی برد: او با رای ۹۴ رای موافق بود
[ترجمه گوگل]این یک موضع اساسا غیر سیاسی است و هیچکدام از مدارک خانم جانسون مورد سوال قرار نگرفتند: او با رای 94 نفر به

6. People are inducted into it just as they are socialized into nonpolitical roles and social systems.
[ترجمه ترگمان]مردم همان طور که به نقش های محوری و سیستم های اجتماعی آموزش داده می شوند به آن وارد می شوند
[ترجمه گوگل]مردم به آن اعتقاد دارند، همانطور که آنها به نقش های غیر سیاسی و سیستم های اجتماعی متصل می شوند

7. He had made up his mind to appoint a nonpolitical committee of outside experts and prominent private citizens.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفته بود که کمیته nonpolitical از متخصصان خارجی و شهروندان برجسته خصوصی را منصوب کند
[ترجمه گوگل]او ذهن خود را برای تعیین کمیته غیر سیاسی از کارشناسان خارجی و شهروندان برجسته خصوصی اختصاص داده بود

8. No, the Polk County chairman for Forbes is worried about something entirely nonpolitical: the weather.
[ترجمه ترگمان]نه، رئیس بخش پولک در فوربس در مورد چیزی کاملا nonpolitical نگران است: آب و هوا
[ترجمه گوگل]نه، رئیس شورای پولک برای Forbes نگران چیزی کاملا غیر سیاسی است: آب و هوا

9. A White House spokesman said Herman mistakenly thought the coffee was an official, nonpolitical meeting.
[ترجمه ترگمان]سخنگوی کاخ سفید گفت: هرمان اشتباها فکر کرد که قهوه یک ملاقات رسمی و رسمی است
[ترجمه گوگل]سخنگوی کاخ سفید گفت هرمان اشتباه فکر کرد قهوه یک جلسه رسمی و غیر سیاسی بود

10. Likewise, constitutional issues need to be resolved in a nonpolitical forum.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، مسائل قانون اساسی باید در یک فروم nonpolitical حل شوند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، مسائل قانون اساسی باید در یک انجمن غیر سیاسی برگزار شود

11. This right may not be invoked in the case of prosecutions genuinely arising from nonpolitical crimes or from acts contrary to the purposes and principles of the United Nations.
[ترجمه ترگمان]این حق ممکن است در پرونده پی گرد قانونی و یا از اعمال خلاف اهداف و اصول سازمان ملل مورد استناد قرار نگیرد
[ترجمه گوگل]این حق در مورد پیگرد قانونی که واقعا ناشی از جنایات غیر سیاسی است یا از اقدامات خلاف اهداف و اصول سازمان ملل متحد، ممکن است مورد استفاده قرار نگیرد

12. He learned to lead by example and soon recognized his own country%26rsquo; s need for a professional, nonpolitical military.
[ترجمه ترگمان]او آموخت که به عنوان مثال رهبری را به عهده بگیرد و به زودی کشور خود را در ۲۶ مارس به رسمیت شناخت؛ نیاز به یک ارتش حرفه ای و nonpolitical دارد
[ترجمه گوگل]او آموخته به عنوان نمونه به رهبری و به زودی کشور خود را به رسمیت شناختن, rsquo؛ نیاز به ارتش حرفه ای و غیر نظامی دارد

13. Some reports noted a distinction between those accused of political, as opposed to nonpolitical, crimes and claimed that the government offered trials and lawyers only to the latter.
[ترجمه ترگمان]برخی گزارش ها حاکی از تمایزی میان کسانی که متهم به سیاست هستند، به مخالفت با nonpolitical، جنایات و ادعا کردند که دولت محاکمه و وکلای مدافع را تنها به دومی پیشنهاد کرده است
[ترجمه گوگل]برخی گزارش ها تمایز میان متهمان سیاسی و مخالفت با جنایات غیر سیاسی را مطرح کردند و ادعا کردند که دولت دادگاه ها و وکیل ها را فقط به دادگاه ارائه می دهد

14. These are the consequences of what might be described as perfect, " long-continued, and " nonpolitical " price control.
[ترجمه ترگمان]اینها نتایجی هستند که می توان آن ها را کامل توصیف کرد، \"تداوم طولانی مدت\" و \"کنترل قیمت\"
[ترجمه گوگل]این ها عواقب ناشی از چیزی است که ممکن است به عنوان کنترل کامل قیمت، طولانی مدت و غیر سیاسی انجام شود


کلمات دیگر: