رجوع شود به: independence، (حرف بزرگ) عقاید و روش های استقلال خواهان کلیسایی، کشور مستقل، اصول استقلال کلیساهای محلی، استقلال
independency
رجوع شود به: independence، (حرف بزرگ) عقاید و روش های استقلال خواهان کلیسایی، کشور مستقل، اصول استقلال کلیساهای محلی، استقلال
انگلیسی به فارسی
رجوع شود به: independence
(حرف بزرگ) عقاید و روشهای استقلال خواهان کلیسایی
(کشور یا ناحیهی) مستقل
مستقل
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: independencies
حالات: independencies
• (1) تعریف: the state or condition of being independent; independence.
• (2) تعریف: an independent territory, nation, or the like.
• independence; freedom from control of other; self-reliance; autonomy; independent territory or state
جملات نمونه
1. The specialty and independency of the behaviour of life were elaborated.
[ترجمه ترگمان]تخصص و استقلال رفتار زندگی به تفصیل شرح داده شد
[ترجمه گوگل]تخصص و استقلال رفتار زندگی بیان شده است
[ترجمه گوگل]تخصص و استقلال رفتار زندگی بیان شده است
2. Random variable, permissibility, independency and interrelation, which are easily confused, are common concepts in probability statistics.
[ترجمه ترگمان]متغیر تصادفی، مجاز، استقلال و رابطه متقابل، که به راحتی گیج می شوند، مفاهیم رایج در آمار احتمال هستند
[ترجمه گوگل]متغیر تصادفی، پذیرش، استقلال و ارتباطات، که به آسانی اشتباه گرفته می شوند، مفاهیم رایج در آمار احتمالات هستند
[ترجمه گوگل]متغیر تصادفی، پذیرش، استقلال و ارتباطات، که به آسانی اشتباه گرفته می شوند، مفاهیم رایج در آمار احتمالات هستند
3. Therefore, we make an analysis of its independency in this paper.
[ترجمه ترگمان]بنابراین تجزیه و تحلیل وابستگی خود را در این مقاله انجام می دهیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما در این مقاله، تجزیه و تحلیل خود را مستقل می کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما در این مقاله، تجزیه و تحلیل خود را مستقل می کنیم
4. Further, it brings me up the ability of independency and good habits of living.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، توانایی استقلال و عادات خوب زندگی را به من می دهد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، من توانایی استقلال و عادات خوب زندگی را به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، من توانایی استقلال و عادات خوب زندگی را به ارمغان می آورد
5. The independency is the magic weapon supporting China's sovereignty and safety.
[ترجمه ترگمان]استقلال سلاحی جادویی است که از حاکمیت و امنیت چین حمایت می کند
[ترجمه گوگل]مستقل سلاح جادویی حاکمیت و ایمنی چین است
[ترجمه گوگل]مستقل سلاح جادویی حاکمیت و ایمنی چین است
6. However, from the perspective of learning strategies, student's independency learning should also be paid attention.
[ترجمه ترگمان]با این حال، از دیدگاه استراتژی های یادگیری، یادگیری مستقل از استقلال نیز باید مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]با این حال، از دیدگاه استراتژی های یادگیری، یادگیری مستقل دانشجو نیز باید مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]با این حال، از دیدگاه استراتژی های یادگیری، یادگیری مستقل دانشجو نیز باید مورد توجه قرار گیرد
7. Realized by Java and XML, the system bears independency of platform, excellent expansion, high - efficient and security.
[ترجمه ترگمان]این سیستم استقلال سکو، توسعه عالی، کارایی بالا و امنیت را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این سیستم با استفاده از جاوا و XML، مستقل از پلت فرم، توسعه عالی، کارآیی بالا و امنیت است
[ترجمه گوگل]این سیستم با استفاده از جاوا و XML، مستقل از پلت فرم، توسعه عالی، کارآیی بالا و امنیت است
8. With the features of platform independency, easy extendibility, good interactivity and data semantic description and transform ability, XML is fit for mutual medium of data source.
[ترجمه ترگمان]با ویژگی هایی از استقلال سکو، سازگاری آسان، فعل و انفعال متقابل خوب و قابلیت تبدیل داده ها، XML برای منبع مشترک منبع داده ها مناسب است
[ترجمه گوگل]با ویژگی های مستقل پلت فرم، گسترش پذیری آسان، تعامل خوب و توصیف معنایی و توانایی تبدیل، XML مناسب برای محیط متقابل منبع داده است
[ترجمه گوگل]با ویژگی های مستقل پلت فرم، گسترش پذیری آسان، تعامل خوب و توصیف معنایی و توانایی تبدیل، XML مناسب برای محیط متقابل منبع داده است
9. However, no independency has been achieved of our central bank ever since.
[ترجمه ترگمان]با این حال، از آن زمان هیچ استقلال independency از بانک مرکزی ما بدست نیامده است
[ترجمه گوگل]با این حال، از زمان تأسیس بانک مرکزی ما هیچ استقلال ایفا نکرده است
[ترجمه گوگل]با این حال، از زمان تأسیس بانک مرکزی ما هیچ استقلال ایفا نکرده است
10. Independency and initiative are the requirement of the inbuilt nature of market subjects.
[ترجمه ترگمان]ابتکار و ابتکار، نیاز به ماهیت درونی سوژه های بازار است
[ترجمه گوگل]مستقل بودن و ابتکار بودن الزامات ماهیت درونی افراد بازار است
[ترجمه گوگل]مستقل بودن و ابتکار بودن الزامات ماهیت درونی افراد بازار است
11. And it provides a platform independency, application transparent realization.
[ترجمه ترگمان]و این یک عدم استقلال پلت فرم، تحقق شفاف درخواست را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]و آن را یک مستقل پلت فرم، تحقق شفاف برنامه فراهم می کند
[ترجمه گوگل]و آن را یک مستقل پلت فرم، تحقق شفاف برنامه فراهم می کند
12. The 2 nd, singapore is international society approbatory an independency home.
[ترجمه ترگمان]سنگاپور و سنگاپور یک جامعه بین المللی برای استقلال در این کشور است
[ترجمه گوگل]دومین، سیناپور جامعه بین المللی است که مستقل از خانه است
[ترجمه گوگل]دومین، سیناپور جامعه بین المللی است که مستقل از خانه است
13. King retired from his dynasty like I need my independency of my destiny.
[ترجمه ترگمان]پادشاه از خاندان خود دور شده و من به سرنوشت خودم احتیاج دارم
[ترجمه گوگل]پادشاه از سلسله خود بازنشسته شد، مثل اینکه مستقل از سرنوشت من نیاز دارم
[ترجمه گوگل]پادشاه از سلسله خود بازنشسته شد، مثل اینکه مستقل از سرنوشت من نیاز دارم
14. A new cost function based on the diagonalization of correlation matrices is proposed to measure the independency of output signals.
[ترجمه ترگمان]یک تابع هزینه جدید براساس the ماتریس های همبستگی پیشنهاد شده است که استقلال سیگنال های خروجی را اندازه گیری کند
[ترجمه گوگل]برای اندازه گیری استقلال سیگنال های خروجی، یک تابع هزینه جدید براساس قطعیت ماتریس همبستگی پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]برای اندازه گیری استقلال سیگنال های خروجی، یک تابع هزینه جدید براساس قطعیت ماتریس همبستگی پیشنهاد شده است
کلمات دیگر: