کلمه جو
صفحه اصلی

indispensability


ضرورت، چاره ناپذیری، وجوب

انگلیسی به فارسی

ضروری بودن


انگلیسی به انگلیسی

• quality of being absolutely necessary, vitalness, essentialness

جملات نمونه

1. Social impact evaluation is an indispensability part of project evaluation.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی تاثیر اجتماعی بخش مهمی از ارزیابی پروژه است
[ترجمه گوگل]ارزیابی تأثیر اجتماعی، بخشی ضروری از ارزیابی پروژه است

2. As a indispensability proportion in the CIMS, CAQ has increasingly got recognition.
[ترجمه ترگمان]به عنوان نسبت indispensability در the، CAQ به طور فزاینده ای به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نسبت ضروری در CIMS، CAQ به طور فزاینده ای به رسمیت شناخته شده است

3. Extracurricular activities is an indispensability part of school life.
[ترجمه ترگمان]فعالیت های extracurricular بخشی از زندگی تحصیلی است
[ترجمه گوگل]فعالیت های فوق کلاس درس بخشی ضروری از زندگی مدرسه است

4. He called them "indispensability" and " tangibility.
[ترجمه ترگمان]او آن ها را \"indispensability\" و \"ملموس\" خواند
[ترجمه گوگل]او آنها را «ضروری بودن» و «تلقی» نامید

5. Each man had his everyday business in which he could feel he had his niche and even at times his indispensability.
[ترجمه ترگمان]هر یک از مردان کاره ای روزمره خود را که در آن احساس می کرد، niche و حتی گاهی اوقات خود را در آن احساس می کرد
[ترجمه گوگل]هر مردی کسب و کار روزمره خود را داشت که در آن او احساس می کرد که طاقچه خود را دارد و حتی ضروری است

6. Body and mental state are two aspects of body indispensability, they are mutually to contact interaction.
[ترجمه ترگمان]بدن و حالت ذهنی دو جنبه از بلوغ بدن هستند که متقابلا به تعامل با یکدیگر می پردازند
[ترجمه گوگل]حالت بدن و ذهنی دو جنبه از ضروری بودن بدن است، آنها به طور متقابل برای تماس با تعامل هستند

7. That the inner musical auditory sensation for people who deal with the music practice is the capability indispensability.
[ترجمه ترگمان]این حس درونی موسیقی برای افرادی که با تمرین موسیقی سروکار دارند قابلیت indispensability است
[ترجمه گوگل]این احساسات شنوایی موسیقی درونی برای افرادی که با موسیقی مواجه هستند، ضروری بودن قابلیت است

8. ECCM that all the countries make great efforts to improve becomes a main and indispensability measure.
[ترجمه ترگمان]تاکید بر این است که تمامی کشورها تلاش های بزرگی برای بهبود بخشیدن به یک معیار اصلی و indispensability انجام می دهند
[ترجمه گوگل]ECCM که تمام کشورها تلاش زیادی برای بهبود می کنند، یک معیار اصلی و ضروری می باشند

9. Luciferin, as the light-carrier substance or the energy-transfer substance, plays an indispensability role on the luminescent system of luciferase in the biology illuminant.
[ترجمه ترگمان]Luciferin، به عنوان ماده حامل نور و یا ماده انتقال انرژی، نقش indispensability را در سیستم درخشان luciferase در زیست شناسی زیست شناسی ایفا می کند
[ترجمه گوگل]لوسیفرین، به عنوان ماده حامل نور و یا ماده انتقال انرژی، نقش مهمی در سیستم لومیسسیتی لوسیفراز در زیست شناسی روشنایی ایفا می کند

10. The germ plasm resource and breeding of grass is one of indispensability class of manual work pasture production subject and core course of grass studying specialty.
[ترجمه ترگمان]منشا و پرورش علف germ از طبقه indispensability است که در زمینه تولید مرتع مورد استفاده قرار می گیرد و مسیر اصلی علف به طور تخصصی مطالعه می شود
[ترجمه گوگل]منابع پلاسمایی گیاهی و پرورش علف های هرز یکی از کلاس های اجباری از موضوع تولید شاخه های کتابچه راهنمای کاربر و دوره اصلی دانش تخصصی علف چینی است

11. Also notice in this regards how Ecce Homo develops the indispensability of the small and the sick in Nietzsche himself. He loves even this about himself.
[ترجمه ترگمان]در این راستا به این نکته توجه کنید که چگونه انسان های \"Ecce\" (indispensability of the indispensability of the small of the small)و the (sick)را در نیچه ایجاد می کنند او حتی این موضوع را در مورد خودش دوست دارد
[ترجمه گوگل]همچنین در این مورد توجه کنید که چگونه Ecce Homo توسعه ضروریات کوچک و بیمار خود را در نیچه می کند او حتی این را در مورد خودش هم دوست دارد


کلمات دیگر: