کلمه جو
صفحه اصلی

go to sea


1- ملوان شدن 2- سوار کشتی شدن، مسافرت دریایی کردن

انگلیسی به انگلیسی

• become a sailor; begin a sea voyage

جملات نمونه

1. He accounted it fun to go to sea.
[ترجمه ترگمان]به دریا رفتن و رفتن به دریا را خوش کرده بود
[ترجمه گوگل]او آن را سرگرم کننده برای رفتن به دریا

2. The boy is keen to go to sea.
[ترجمه ترگمان]پسر می خواهد به دریا برود
[ترجمه گوگل]پسر آرزو دارد به دریا برود

3. If a gale threatens, do not go to sea.
[ترجمه ترگمان]اگر توفان تهدید می کند به دریا نمی رود
[ترجمه گوگل]اگر یک زلزله تهدید می شود، به دریا بروید

4. Since he himself expected to go to sea again, he said, he must inure him-self to such dangers.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که خود را برای رفتن به دریا انتظار داشت، گفت که باید او را به چنین خطراتی کشاند
[ترجمه گوگل]از آنجا که او انتظار داشت که دوباره به دریا برود، او باید خود را به چنین خطراتی متهم کند

5. We made a solemn pact to go to sea together.
[ترجمه ترگمان]با هم عهد بستیم که با هم به دریا برویم
[ترجمه گوگل]ما یک قرارداد محکم برای رفتن به دریا با هم ساخته شده است

6. The crew refused to go to sea in such an unseaworthy vessel.
[ترجمه ترگمان]جاشو ان از رفتن به دریا در چنین سفینه unseaworthy خودداری کردند
[ترجمه گوگل]خدمه حاضر به رفتن به دریا در چنین کشتی غیر مسکونی نیست

7. Galen to go to sea and travel around the world.
[ترجمه ترگمان]جالینوس باید به دریا برود و دور دنیا سفر کند
[ترجمه گوگل]گالن برای رفتن به دریا و سفر در سراسر جهان است

8. Obviously they must go to sea and vanish among the innumerable islands.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا باید به دریا بروند و در میان جزایر بی شماری ناپدید شوند
[ترجمه گوگل]بدیهی است که آنها باید به دریا بروند و در میان جزایر بی شماری ناپدید شوند

9. I stayed in London for some time, but I still wanted to go to sea.
[ترجمه ترگمان]مدتی در لندن ماندم، اما هنوز دلم می خواست به دریا بروم
[ترجمه گوگل]من مدت ها در لندن بودم، اما هنوز هم می خواستم به دریا بروم

10. After a short stint in a business house in New York City, Herman resolved to go to sea.
[ترجمه ترگمان]پس از یک دوره کوتاه در یک خانه تجاری در شهر نیویورک، هرمان تصمیم گرفت به دریا برود
[ترجمه گوگل]پس از مدت کوتاهی در یک خانه تجاری در شهر نیویورک، هرمان تصمیم گرفت تا به دریا برود

11. The sea-going eunuchs fell from favour (Zheng's missions were staggeringly costly) and by 1500 it was a capital offence to go to sea in a two-masted ship without permission.
[ترجمه ترگمان]خواجه ها به طرفداری از دریا از نفع (ژنگ ها)سقوط کردند و تا سال ۱۵۰۰ یک جرم بزرگ برای رفتن به دریا در یک کشتی دو دک بدون اجازه بود
[ترجمه گوگل]دریاچه اروگوئه از نفوذ سقوط کرد (ماموریت های ژنگ به شدت پرهزینه بود) و در سال 1500 آن یک مجازات سرمایه بود که بدون اجازه به دریا در یک کشتی دو نفره رفت

12. "Then,"said the landsman, "If I were you, I should never go to sea. "
[ترجمه ترگمان]مرد خشکی نشین گفت: \" پس اگر من بودم هرگز به دریا نخواهم رفت \"
[ترجمه گوگل]'سپس،' زمیندار گفت: 'اگر من بودم، هرگز نباید به دریا بروم '


کلمات دیگر: