کلمه جو
صفحه اصلی

mayoralty


مقام یا دوران خدمت شهردار، شهرداری، ریاست شهرداری، دوره ریاست شهرداری

انگلیسی به فارسی

مقام یا دوران خدمت شهردار، شهرداری


شهرداری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: mayoralties
• : تعریف: the position or term of office of a mayor.

• mayoral term in office; office of mayor

جملات نمونه

1. He was right, of course, to avoid the mayoralty trap.
[ترجمه ترگمان]البته حق با او بود که از رفتن به شهرداری جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]او درست بود، البته، برای جلوگیری از تله شهرداری

2. Probably Mr. Smith will succeed to the mayoralty.
[ترجمه ترگمان]شاید اقای اسمیت برای شهرداری پیروز شود
[ترجمه گوگل]احتمالا آقای اسمیت موفق به شهرداری خواهد شد

3. Probably he will succeed to the mayoralty.
[ترجمه ترگمان]شاید برای شهرداری هم موفق شود
[ترجمه گوگل]احتمالا او به شهرداری تبدیل خواهد شد

4. Londoners embraced a mayoralty in 2000.
[ترجمه ترگمان]اهالی لندن در سال ۲۰۰۰ شهردار را در آغوش گرفتند
[ترجمه گوگل]لندن در سال 2000 شهرداری را پذیرفت

5. He succeeded to the mayoralty.
[ترجمه ترگمان]موفق شد که به شهرداری برود
[ترجمه گوگل]او موفق به شهرداری شد

6. It is firmly opposed to the Yeltsin government and to the Moscow mayoralty.
[ترجمه ترگمان]با دولت یلتسین و رفتن به شهرداری مسکو مخالف است
[ترجمه گوگل]این به شدت به دولت یلتسین و شهرداری مسکو مخالف است

7. In places like Newcastle and Manchester there is little enthusiasm for a Middlesbrough-type mayoralty.
[ترجمه ترگمان]در مکان هایی مانند نیوکاسل و منچستر، شور و اشتیاق کمی برای رفتن به شهردار میدلزبورو است
[ترجمه گوگل]در مکان هایی مانند نیوکاسل و منچستر، شهرداری نوعی میدلزبورو کمی مشتاق است

8. Sir William Lucas had been formerly in trade in Meryton, where he had made a tolerable fortune and risen to the honour of knighthood by an address to the King during his mayoralty.
[ترجمه ترگمان]سر ویلیام لوکاس قبلا در Meryton بود، جایی که بخت و اقبال بلند داشت و به مقام پهلوانی رسیده بود که به حضور شاه شرفیاب شده بود
[ترجمه گوگل]سر ویلیام لوکاس قبلا در تجارت در Meryton بود، جایی که او یک ثروت قابل تحمل را ساخته بود و در زمان شهرداری خود به پادشاه به پادشاهی افتخار کرد

9. Since June 20 a conservative, Oh Seoon, has held the Seoul mayoralty, while the Left dominates the city council.
[ترجمه ترگمان]از ۲۰ ژوئن یک محافظه کار به نام \"وای Seoon\"، شهردار سئول را به حال خود نگه داشته است، در حالی که جناح چپ بر شورای شهر تسلط دارد
[ترجمه گوگل]از 20 ژوئن محافظه کار، آه سون، شهرداری سئول را برگزار کرده است، در حالی که چپ بر شورای شهر حاکم است

10. All those who are not the local residents cannot take part in the election campaign for mayoralty.
[ترجمه ترگمان]همه کسانی که ساکنان محلی نیستند، نمی توانند در مبارزات انتخاباتی برای رفتن به شهرداری شرکت کنند
[ترجمه گوگل]همه کسانی که ساکنین محلی نیستند نمی توانند در کمپاین انتخابات شهرداری شرکت کنند

11. Kim said Oh had turned the poll into "his popularity vote" to run for the next presidency by linking his mayoralty with the free meal vote.
[ترجمه ترگمان]کیم گفت که او رای گیری را به \"رای محبوبیت او\" تبدیل کرده تا برای ریاست جمهوری بعدی با دادن شهردار خود با رای گیری آزاد رقابت کند
[ترجمه گوگل]کیم گفت: اوه این رای گیری را به «رأی محبوبیتش» تبدیل کرد تا ریاست جمهوری بعدی را با پیوستن شهرداری خود به رأی غذای آزاد آزاد کند


کلمات دیگر: