کلمه جو
صفحه اصلی

let off the hook

پیشنهاد کاربران

فرار کردن از مخمصه، تبرئه شدن، خلاص شدن، راحت شدن از مسئولیت، فرار کردن از بار تعهد، اجازه دادن به کسی که از یک موقعیت دشوار فرار کند یا از انجام چیزی که تمایلی به انجام آن ندارد خلاص شود

تعریف انگلیسیlet someone who has done something wrong or illegal
goes without punishing که شاید به فارسی بهتر باشه بگیم:گذشت کردن یا ندید گرفتن.

No longer in a position of difficalty

قسر در رفتن

از مهلکه در رفتن


کلمات دیگر: